از صفحه‌ی محمدحسن شهسواری

وقتی «جدایی نادر از سیمین» اسکار گرفت، یک ایرانی لندن‌نشین و یک پاریس‌نشین ایرانی، گفتند کشوری که چنین سینمایی دارد، حتما از رمان‌نویسی غنی‌ای برخوردار است. پس پاشنه‌ی کفش‌ها را کشیدند و عازم تهران شدند تا قبل از همه به این معدن غنی کشف‌نشده دست یابند و پول پارو کنند. 

هر چه رمان جایزه‌ گرفته یا پرفروش بود می‌خواندند و می‌گفتند نه. این‌ها ترجمه شود آن طرف مشتری ندارد.

همان روزها یکی از نویسندگان معروفمان مصاحبه کرده بود با این تیتر که رمان خوب قابل ترجمه نیست. دوست خارجی‌مان گفت عجب حرف احمقانه‌ای.

بعد از من پرسید شما برادران کارامازوف را به فارسی خواندید. درسته؟ گفتم بله. گفت من به انگلیسی خواندم. بعد از دوست پاریسی‌مان پرسید شما هم به فرانسه.درسته؟ پاسخ مثبت بود.

ادامه داد: و هیچ کدام به روسی نخواندیم اما آیا این مانع می‌شود بگوییم شاهکار است؟ آیا تا خود صبح نمی‌توانیم در موردش حرف بزنیم؟ پس اتفاقا رمان خوب رمانی است که در ترجمه نقاط قوتش بسیار کم آسیب ببیند.

از آن موقع ذهن و مطالعات من درگیر این مسئله است که اگر بپذیریم در اکثر قریب به اتفاق مواقع (نه لزوما صدردرصد) رمان خوب رمانی است که در ترجمه کمتر آسیب ببیند (نمی‌شود که اصلا آسیب نبیند) چه بخش‌هایی از هر رمانی چنین ویژگی‌های دارد.

به گمان من دو چیز: «اندیشه» و «قصه».

قصه که روشن است چیست. اما گرچه اندیشه را رهایی از زبان نیست اما خردورزی، زبان خاص خودش را می‌طلبد و مرزهایی با زبان شاعرانه دارد.

حتی این در شعر نیز قابل تدقیق است. مثلا این مصرع از سعدی در ترجمه ویران می‌شود: «میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد.» اما اشعار خردورزانه و قصه‌گوی فردوسی کمتر. خردِ رمانیزه شده (برای فهم این اصطلاح به مقاله‌ی «میراث بی‌قدر شده‌ی سروانتس» نوشته‌ی میلان کوندرا در کتاب «هنر رمان» مراجعه کنید.) کمتر در چهارچوب زبان غنایی و شاعرانه می‌گنجد.

باری رمان ایرانی (به خصوص رمان ادبی و به اصطلاح فرهیخته و روشن‌فکرانه‌ی ایرانی) علاوه بر این که به شدت از نبود قصه رنج می‌برد به گمان من فهم درستی هم از مدیوم رمان ندارد. 

اولین اشتباهش این است که رمان را به فرم تقلیل می‌دهد. اما اشتباه هولناک‌ترش این است که گمان می‌کند فرم یعنی فقط و فقط زبان. پس هی آن را غلیظ‌تر می‌کنند.

برخی دیگر  هم گمان می‌کنند فرم یعنی فقط و فقط شیوه‌ی روایت. پس هی آن را پیچ و واپیچ می‌دهند.

در هر دو شیوه، قصه و اندیشه‌ورزی خفه می‌شود.

باری به گمان من اندیشه و قصه دو گمشده‌‌ی رمان ایرانی هستند؟ نظر شما چیست؟

#رمان_نویسی

 

https://www.instagram.com/p/CFYw0vBpO4e/?igshid=15bu8j64qw1cn

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو