سعیدخان دمیرچی همیشه برایم نماد حجب و مهربانی و صفا و اطمینان و برکت بوده؛ چه وقتی که کتاب‌های نشر آموت را به افغانستان می‌برد و چه وقتی مدیرعامل هرمس شد و چه وقتی، سالی یک‌بار به کتابفروشی آموت سر می‌زند.
بار قبلی که آمد، غمگین بود؛ عزادار عزیزی بود و وقتی هم که طبق روال همیشگی ازش عکس گرفتم، چیزی نگفت؛ از همان زاویه‌ی حجب و حیا و بعد که شنیدم حال و احوال‌اش را، خجالت کشیدم کلمه‌ای بگویم که گاهی اوقات، سکوت بهترین همراهی است.
هرمس را همیشه دوست داشتم، چه وقتی استاد ساغروانی آنجا بود و چه وقتی سعیدخان مدیرعامل‌اش شد و همیشه استاد فیروزان برایم نماد تلاش و نوآوری بوده و هست؛ که هرمس از دست‌پخت‌های هم‌اوست.
هرمس را در نمایشگاه استانی با مسعودجان می‌شناختم که حرفه‌ای‌ترین بود در نمایشگاه کتاب و وقتی هم که کتابفروشی شروع به کار کرد، از اولین گزینه‌هایم اختصاص بخشی به کتاب‌های هرمس بود؛ اوایل از خود هرمس خرید می‌کردیم و بعد مشخصه‌ی پنج‌ام را برگرداندیم به پخش ققنوس.
دیروز که کلاسیک های نشر هرمس را آوردیم، عکس‌اش را برای سعیدجان دمیرچی فرستادم. فوری جواب داد و تشکر کرد؛ و چه مزه‌ای می‌دهد آدم تشویق بشود با دو کلمه که متاسفانه خیلی از رفقا، دریغ دارند از گفتن چنین کلمه‌هایی. بعد هم بعدازظهری پیام داد که دارد می‌آید. بهش گفتم «خسته‌ام سعید. دوست ندارم قیافه‌ی خسته‌ام را ببینی.»
خندید و گفت «فردا صبح می‌آیم.»
و حالا آمد.
نشستیم و حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم. وقتی که مترجم عربی روزنامه انتخاب و جام جم آنلاین بودم، تخصص‌ام سه تا کشور بود؛ افغانستان و عراق و فلسطین. کم‌اکی از این سه کشور می‌دانم اما وقتی امروز پای صحبت سعیدخان نشستم، عشق می‌کردم از این همه دانایی و آگاهی. مغز کلام را هم گفت که «افغانستان الان، یادآور قصه‌ی فیل در تاریکی است و هر کسی اظهارنظری می‌کند.»
و بعد از تجربه‌هایش در افغانستان گفت. از دیدارهایش با آدم‌های آنجا؛ از مردم تاجیک و پشتون و هزاره و ازبک و ووو
در فاصله‌ای که با سعیدجان چایی می‌خوردیم و شیرینی مرحمتی‌اش را، چند بار در باز شد و مدام پرسیدند «دفتر دارید؟» «خودکار داری؟» «پلنر دارید؟» «کپی دارید؟» و خندید و گفت «نداری؟»
گفتم «سعی کردم کتابفروش بمانم اما مدتی است به فکرم که یکی دو تا از میزهای وسط را به لوازم التحریر اختصاص بدهم.»
سر تکان داد و گفت «حتما بکن. نیمی از فروش همه‌ی کتابفروشی‌ها و شهرکتاب‌ها از فروش غیر کتاب است.»
چرا بعضی از آدم‌ها وجودشان تماما برکت است؟
https://www.instagram.com/p/CTelWJoqSGi/?utm_medium=copy_link
