نگاهمان روی هم قفل شد...

نگاهمان روی هم قفل شد. من خیلی بلد نیستم چشمان دیگران را بخوانم. دروغگوهای خبره زیادی را دیده‌ام. برای همین آنچه را می‌بینم باور نمی‌کنم. ولی او داشت با چشمانش چیزی به من می‌گفت، یک داستان، و این داستان با درد زیادی همراه بود. من نمی‌خواستم دروغی بینمان باشد.

 

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو