بعضی از داستانها به شما کمک میکنند تا خوشبختی و حقیقت را پیدا کنید. بعضی داستانها به شما یاد میدهند که یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید.
بعضی از داستانها به شما کمک میکنند تا خوشبختی و حقیقت را پیدا کنید. بعضی داستانها به شما یاد میدهند که یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید.
گاهی اوقات، اگه از فکر کردن در مورد مشکلی دست برداریم، جواب برامون روشن میشه.
تو هر داستانی نقطهای هست که
تو هیچوقت نمیدونی چند فصل دیگه از رمانت مونده. هر روز رو جوری زندگی کن که انگار صفحهی آخر کتابه. هر لحظه رو جوری نفس بکش که انگار آخرین کلمهست. شجاع باش.
میتوانم به آسانی درک کنم که غم، خشم و درد چگونه میتوانند شخص را وادار کنند همهی مرزهایی را که هرگز فکرش را نمیکرد، زیر پا بگذارد.
برای زنده ماندن در این دنیای غریب، باید به خود میآموختم که عشق، بسیار شبیه نقاشی است. فضای سیاه بین مردم، درست به اندازهی فضای روشنی که اشغال میکنیم، اهمیت دارد. هوای بین بدنهایمان، وقتی استراحت میکنیم و نفسی که بین گفت و گوهایمان میکشیم، همه مثل سفیدی بوم نقاشیاند و بقیهی روابطمان _ خندهها و خاطرات _ ضربههای قلمموی نقاشیاند که طی زمان بر بوم میکشیم.
آشنایی و شناخت یک شخص دیگر مثل کنار هم قرار دادن تکههای یک پازل بیپایان است. ما اول کوچکترین تکهها را سرجایشان میگذاریم و در همین روند به شناخت بهتری از خودمان میرسیم.
فکر میکردم دوست داشتن یک نفر به معنی رهاکردنش است، اما زمانی یاد گرفتم دوستداشتن یکنفر به معنی جنگیدن برای او هم هست، که خیلی دیر شده بود.
ضعف گناه نیست. خدا ما رو با ایرادهای خاصمون آفریده و چالش رفع اونها رو توی وجودمون گذاشته. روبهرو شدن با اونهایی که بیشتر از همه ما رو آزار میده امتحان واقعیه.
آدما باید اهمیت بدن. این چیز خوبیه که به آدما اهمیت بدی و وقتی از زندگیت میرن دلت براشون تنگ شه.