قدس آنلاین- خدیجه زمانیان: کتاب «پیش از آنکه بخوابم» نخستین رمان «اس.جی. واتسون» نویسنده انگلیسی با ترجمه شقایق قندهاری یکی از آثار پرمخاطب نمایشگاه کتاب امسال بود.
این اثر که توسط نشر آموت منتشر شده درباره زنی است به نام کریستین که بر اثر حادثه ناگواری دچار بیماری نادری شده و هر بار که میخوابد حافظهاش پاک میشود و سرگذشت خود را فراموش میکند.کریستین در سراسر داستان به کمک پزشک خود و دفتر یادداشتی که روزانه حوادث زندگیاش را در آن مینویسد سعی در یادآوری گذشته خود دارد؛ گذشتهای که گاه حقایق تلخی در آن نهفته است.
«پیش از آنکه بخوابم» علاوه بر جلب اقبال مخاطب ایرانی در دنیا هم مورد توجه قرار گرفت. این کتاب به زبان های متعددی ترجمه شد و تحسین بسیاری را برانگیخت.
پیرامون ویژگیهای این کتاب و ترجمه آن با «شقایق قندهاری»، مترجم اثر گفتگویی انجام دادهایم که میخوانید:
شقایق قندهاری متولد 1355 فعالیت حرفهای خود را در زمینه ترجمه کتاب از سال 1374 آغاز کرد. از جمله ترجمههای او میتوان به «فرزندان معجزه»، «عروسک پدر»، «خانه خودمان»، «خواهر گشده»، «فراری»، «گریز پا»، «زندگی اسرار آمیز زنبورها»، «خانه مرموز»، «الماس»،« ابر باله» و «قصههای جزیره» در چهار جلد و به همکاری چیستا یثربی اشاره کرد. او تا به حال موفق به دریافت چندین جایزهی ادبی برای ترجمههایش شده است. او همچنین به پژوهش و نگارش برنامه و نقد در نشریات تخصصی ادبیات کودک و نوجوان هم میپردازد.
* خانم قندهاری چه شد که برای ترجمه سراغ اثری از «اس.جی. واتسون» رفتید. فکر می کردید مخاطب ایرانی از این نویسنده که تا به حال اثری از او ترجمه نشده بود و ظاهرا این کتاب اولین اثر اوست، استقبال کند؟
** شخصا در انتخاب اثر دقت و وسواس خاصی برای خودم دارم که شاید دلیلش به تحصیلات خودم بر می گردد. در انتخاب اثر برای ترجمه آنچه برای من مهم است، جذاب بودن اثر است نه معروفیت نویسنده و یا پرفروش بودن کتاب. «پیش از آنکه بخوابم» در مطالعه اول به نظرم جذاب رسید و مطمئن بودم به مذاق مخاطب هم خوش خواهد آمد.
* ترجمه این اثر به خاطر رفت و برگشتهای زمانی که در داستان وجود داشت خاص بوده چه طور توانستید از عهده ترجمه این اثر با توجه به ویژگی زمانی اش بر بیایید؟
** نثر واتسون نثری خوب، روان و منسجم بود. این رفت و برگشتهای زمانی گاهی من را هم دچار چالش میکرد. اما من تا قبل از ترجمه اثر را چندینبار میخوانم تا از این اشتباهات جلوگیری شود. در این اثر هم خیلی روی ترجمه کار کردم تا در نهایت متن ترجمه به گونهای باشد که انگار مخاطب متن اصلی را میخواند و دچار مشکلاتی که برخی ترجمهها دارند نشود.
* واتسون نویسنده ای است که به بعد سرگرمکنندگی مخاطبش توجه ویژهای دارد همانطور که در این داستانش هم دیده میشود دوست دارد مخاطبش را به بهترین شکل سرگرم کند تا اینکه به او آموزش دهد. در خصوص این ویژگی نویسندگی واتسون توضیح دهید؟
** من این رمان را در حد یک رمان صرفا سرگرم کننده ندیدم. با اینکه این ویژگی را داراست اما طرح ساختار داستانی، شخصیت پردازی و فضایی که واتسون با شخصیتهایش آن را خلق میکند ما را با یک اثر خاص روبرو میکند. واتسون این هنر را داشته که به بعد سرگرم کنندگی توجه کند و خواننده را به خوبی وباظرافت دنبال خودش بکشاند. یکی از حسن های این رمان این است که مخاطب همان قدر می داند که شخصیت اول رمان یعنی کریستین و راوی داستان می داند.این مساله باعث می شود نویسنده و دانای کل یک قدم از مخاطب و شخصیت اصلی اش جلوتر باشد. و به نظرم حسن دیگر اثر این است که واتسون اثر را بسیار به تصویر نزدیک کرده است برای همین «ریدلی اسکات» با اقتباس از این اثر در حال ساختن یک فیلم هم هست. با اینکه کتاب توصیف زیاد دارد اما توصیفات خسته کننده نیستند. موقعی که اثر را اولین بار خواندم احساس نمی کردم در حال خواندن یک رمان هستم این اثر برای من پر از تصویر بود و احساس می کردم همه این اتفاقات را می بینم چون تصویرسازیها بسیار دقیق و ملموس بود.
ودیگر اینکه نویسنده اگرچه تلاش نکرده رمانی اخلاقگرایانه بنویسد اما در داستانش به خیلی چیزها توجه کرده به عشق، به بنیان خانواده و اینکه هر کس شخصیت و هویتش را با گذشتهاش میسازد و بدون آنها فرد تهی است و چیزی ندارد که به آن تکیه کند و نقطه مرجعی ندارد. وقتی او راجع به مسایل ضدو نقیضی که در مورد گذشتهاش میشنود فکر میکند مخاطب را با خودش همراه میکند تا درباره گذشتهاش فکر کند و این مساله یکی از نقاط قوت رمان است.
* اما به نظر میرسد فصل دوم مطول شده و اگر موجز می شد اثر جذابتتر به نظر میرسید.
** من فکر می کنم اگر اثر موجزتر میبود شخصیتپردازی راوی یعنی کریستین اینقدر باورپذیر نبود. مخاطب در این اثر با زنی روبرو است که دائم خاطراتش را فراموش می کند و تلاش می کند گذشتهاش را به یاد بیاورد. او تلاش میکند تکههای گمشده پازل زندگی و گذشته از دست رفته اش و فاصله سال هایی که هیچ چیزی دربارهشان نمیداند به هم متصل کند. برای همین شاید به ظاهر می شد رمان موجزترنوشته شود اما در آن صورت باورپذیری حالتی که کریستین به آن دچار است برای مخاطب سخت میشد. کریستین به هر چیزی در زندگیاش چنگ میزند تا خودش و زندگیاش را به یادآورد. مجموعه اینها باورپذیری وضعیت کریستین را برای ما امکانپذیر میکند.
* اثر بعدی واتسون چاپ شده است؟
** تا جایی که من میدانم این نویسنده در حال نوشتن اثر دیگری است اما هنوز آن را را چاپ نکرده است.
×××
کتاب را میتوانید به صورت آنلاین از اینجا بخرید.