رمان «کسی که میشناسیم» نوشته شاری لاپنا با ترجمه عباس زارعی توسط نشر آموت منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «کسی که میشناسیم (همه ما چیزی را پنهان میکنیم)» نوشته شاری لاپنا بهتازگی با ترجمه عباس زارعی توسط انتشارات آموت منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب، سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به فهرست کتابهای «گلوب اند میل» راه پیدا کرد. از اینرمان سال گذشته ترجمه دیگری توسط نشر البرز منتشر و راهی بازار نشر شده بود.
شاری لاپنا نویسنده کانادایی، متولد سال ۱۹۶۰ است و با چند رمان تریلری که طی چندسال پیش از او ترجمه و منتشر شده، در ایران شناخته میشود. او از سال ۲۰۰۸ نویسندگی را آغاز کرد و پیش از آن، وکیل و مدرس زبان انگلیسی بود. معما، تعلیق و هیجان از جمله عنصرهای همیشگی رمانهای ایننویسنده هستند. «زن همسایه»، «غریبهای در خانه» و «مهمان ناخوانده» عنوان ۳ کتاب ایننویسنده هستند که پیشتر ترجمهشان توسط نشر آموت و دیگر ناشران ایرانی عرضه شده است.
بستر مکانی داستان «کسی که میشناسیم» یکی از حومههای آرام و سرسبز شهر نیویورک است. در اینآرامش، نوجوانی بهطور مخفی و دزدانه وارد خانه همسایهها شده و با استفاده از رایانههایشان، از اطلاعات و رازهای مخفیانهشان آگاه میشود. بهاینترتیب بعضی از اسرار همسایهها را افشا میکند اما کسی از هویت او خبر ندارد.
داستان مذکور اینگونه شروع میشود و با رسیدن دو نامه بینام و نشان و گستردهشدن شایعات ادامه پیدا میکند. همسایهها نسبت به هم بدبین میشوند و اینمیان، جسد یکی از زنان همسایه پیدا میشود. حالا معمای دیگری به معمای پیشین اضافه شده است؛ قاتل اینزن کیست؟ آدمهایی که شاری لاپنا در اینداستان طراحی کرده، هرکدام بخشی از حقیقت را پنهان میکنند و پیدا کردن راهحل معما بسیار دشوار مینماید...
«کسی که میشناسیم»، ۳۹ فصل و یک فرجام دارد.
در بخشی از اینرمان میخوانیم:
پس رابرت میدانست. بکی سری تکان میدهد و میگوید: «احتمالا میدونسته.» بکی سعی کرد نفس عمیق بکشد. وقتی به چهره شوهرش نگاه کرد، نتوانست قبول کند که با وجود همه مدارک، این مرد بتواند قاتل باشد. از لاری ساخته نیست که زنی را تا سر حد مرگ بزند.
سرانجام بکی گفت: «باید همه چیز رو به پلیس بگی، اما بگو گوشی رو از ساحل رودخونه پرت کردی تو آب، چون ممکنه روی پل دوربین داشته باشن و چک کنن کِی این کارو کردی. بهشون بگو چند روز بعد از ناپدید شدنش گوشی رو دور انداختی.»
لاری وحشتزده سر تکان داد، حالا به کمک همسرش تکیه میکرد. بکی بهتر میتوانست فکر کند و تصمیم بگیرد.
بکی ادامه داد: «به هیچ وجه بهشون نگو که قبل از ناپدید شدن آماندا، باهاش بحث داشتی و با تو به هم زده بود.»
بعدش هم کارآگاهها آمده و لاری را برای بازجویی برده بودند و بکی را با ترسها و تردیدهایش به جا گذاشته بودند.
اینکتاب با ۳۰۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۹ هزار تومان منتشر شده است.
https://www.mehrnews.com/news/5101102