علیرضا ابراهیمی در گفتگو با روزنامه آوای خراسان جنوبی
علیرضا ابراهیمی پژوهشگر جوانی از شهر آبیز است که به تازگی اثر پژوهشی او بنام سرود و سوگ از سوی انتشارات آموت وارد بازار نشر شده است. کتابی که بیش از هر چیز به داستانی بسیار جذاب شبیه است تا به یک اثر پژوهشی. ابراهیمی سالها خبرنگار و از فعالان رسانه ای استان بوده…
علیرضا ابراهیمی پژوهشگر جوانی از شهر آبیز است که به تازگی اثر پژوهشی او بنام سرود و سوگ از سوی انتشارات آموت وارد بازار نشر شده است. کتابی که بیش از هر چیز به داستانی بسیار جذاب شبیه است تا به یک اثر پژوهشی.
ابراهیمی سالها خبرنگار و از فعالان رسانه ای استان بوده و آشنایی من با طرز نگارش او به ده سالِ پیش بر می گردد، در تمام این سالها و حتی آنچه بعدها در شبکه های اجتماعی می نوشت یک ویژگی برجسته به چشم می خورد و آن طنز و صداقتی ست که در کلمه هایش دارد. او از همین ویژگی خود استفاده کرده و صفحات زیادی درباره مرگ نوشته است، باور نمی کنید اگر بگویم در چنین موضوعِ بی رحمی که او انتخاب کرده همچنان رگه هایی از طنز وجود دارد که خواندن متن را گوارا می کند.
چاپ این کتاب بهانه ای شد تا کوزه گر عاقبت در کوزه افتد و با او که همیشه مصاحبه کننده بود حالا مصاحبه کنیم.
درباره عنوان کتاب تان توضیحی دارید؟
سرود و سوگ در واقع عنوانی بود که دکتر علیرضا آبیز پیشنهاد کرد، سرود آواز نشاط انگیز و دربرگیرنده ی شادی های ماست و سوگ هم ناگفته پیداست.
چه چیزی باعث شد که شما موضوع پژوهش خودتان را فرهنگ ازدواج و آداب مرگ در آبیز انتخاب کردید؟
ما در زندگی اجتماعی خود دو اتفاق بسیار مهم داریم، نخست ازدواج و دیگری مرگ است. انسان ها برای تقسیم شادی خود و کاستن از غم ها و دردهایشان آداب و ترتیبی بنا کرده اند که رعایت آن باعث وحدت و به نوعی بهم پیوستگی اجتماعی است، این عادت ها شاید منطقی نباشد، گاهی زیانبار است، گاهی بیهوده است اما هست، همین که هست سزاوار توجه است یعنی نباید نادیده اش بگیریم، وقتی صد سال یک شعر عامیانه نسل به نسل منتقل می شود و تا امروز کارکرد خودش را حفظ کرده یعنی ارزش توجه دارد، باید آن را ثبت کنیم و من چنین کرده ام. از طرفی به عنوان یک علاقمندِ به ادبیات باید وظیفه ی خود را در برابر کلمه ها و سرزمین مادری ام انجام می دادم، پیش از من در سطح کشور و حتی در استان خراسان جنوبی به ویژه بیرجند اساتیدی بوده اند که این مهم را دریافته و با نشر کتابهای بسیار ارزشمندی دَین خود به ادبیات شفاهی را ادا کرده اند، بنابراین موضوع این پژوهش چیز تازه ای نیست و گرچه برای نخستین بار است که درباره فرهنگ مردمِ آبیز چنین کتابی منتشر می شود اما نمونه های آن در شهرهای مختلف ایران منتشر شده است.
یعنی کتاب شما مثل بقیه ی کتاب هایی است که تاکنون در این زمینه منتتشر شده؟
خیر، بنده به هیچ عنوان کار دیگران را تکرار نکردم و سعی من این بود تا ارزش افزوده ای به کار بدهم. این البته به معنای این نیست که کار من بهتر از کار دیگران است اتفاقا کارهای قبلی سنگِ بنای اینگونه پژوهش هاست و برای امثال من که هنوز پای در رکابیم و اول راه، به عنوان چراغِ راهی در نظر گرفته می شود. یعنی اگر فردا روزی یک نفر بخواهد در آبیز چنین پژوهشی انجام بدهد باید ایرادات کار من را حذف کند و با نگاه تازه ای به موضوع بپردازد وگرنه وقتش را هدر خواهد داد.
کمی از برتری کتاب خودتان با سایر پژوهش های منتشر شده با این موضوع بگویید؟
-کار من الزاما نسبت به کارهای دیگر شاید برتری نداشته باشد اما تفاوتهایی دارد که عرض میکنم. پایه ی اصلی این کار مثل دیگر پژوهش ها، گفتگو و مصاحبه با مردم است اما من بجز این گفتگوها حدود پنجاه عنوان کتاب از شهرها و استان های مختلف ایران خواندم و از هر کدام نکته ای و روشی یادگرفتم، در همین مطالعات فهمیدم که در بعضی از کتابها فقط اشعار مرگ و عشق آمده، برخی فقط درباره آداب مرگ و ازدواج مصاحبه کرده اند، برخی اشعار را با آوانویسی آورده اند، برخی بجای آوانویسی اشعار را معنی کرده اند و... من معجونی از همه اینها را انتخاب کردم و کتاب را به دو بخش تقسیم کردم که هر بخش شامل گفتگو با مردم، اشعار، آوانویسی و تفسیر شعر می شود.
و چیزی که نگفتید ساختمان و ترتیب این معجون است. من وقتی کتاب را خواندم به هیچ عنوان احساس نکردم کار پژوهشی است، در واقع مثل یک داستان یا رمان با کتاب مواجه شدم.
خوشحالم که اینگونه بوده، تمام تلاشم همین بود که محتوای کتاب تا حد امکان بهم پیوسته باشد، مثلا در اشعار مرگ هر شعر پاسخی دارد، یا در اشعار عاشقانه هر شعر جوابی دارد، پیدا کردن همین جواب ها و بقول شما ساختمان سازیِ اثر زمان و انرژی زیادی گرفت.
از شروع نوشتن تا چاپ کتاب چقدر طول کشید؟
حدود چهار سال، البته یک سال در انتظار مجوز بود و سه سال دیگر درگیر کار بودم، در این سه سال من سه بار کتاب را تمام کردم و آماده ی انتشار بود اما هر بار قبل از سپردن کتاب به ناشر با یکی از دوستان شاعر یا نویسنده ام مشورت می کردم و حاصل کار رضایت بخش نبود، یعنی بررسی های دوستانِ متخصصِ من قبل از چاپ نشان می داد که باید کار را بازنویسی کنم و این بازنویسی ها سه بار انجام شد
در پشت جلد کتاب متنی نوشته اید که من عینا می آورم « اَجّاش نمی خواهم بگویم در حفظِ ادبیات شفاهی نقش مردها کمتر از زنان بوده اما می دانم که زنانِ شهر من به دشواری توانسته اند بارِ اصلی این مسئولیت اجتماعی را به دوش کشیده و تا امروز که نخستین کتاب درباره فرهنگ شفاهی آبیز منتشر می شود هرگز پا پس نکشیده اند و همچون روزِ نخست، هنوزاهنوز به از بَر کردنِ اشعار و اجرای آن در مراسم عروسی و سوگواری مصمم هستند. ارادت مردم آبیز به شعر تا حدی پیش رفته که محال است در جشن ازدواج یا سوگواریِ شان از شعر بهره نگیرند. آن هم چه شعرهایی... » سوالم این است که چرا فکر میکنید ادبیات شفاهی و بخصوص اشعار سرود و سوگ مدیون زنان است؟
چون حافظِ اصلی این اشعار زنان بوده اند، مثلا ما در مراسم سوگواری هیچ مردی را نمی بینیم که بیت خوانی کند، بجز من که برای مادرم زنانه عزا گرفتم! درواقع این زنان هستند که بجای تسلیت گفتن، اندوه خودشان را با شعر ابراز می کنند، بنابراین هر چه یک زن شعر های بیشتری حفظ باشد موقعیت اجتماعی او بالاتر است، در واقع او را در چنین مراسمی شاهزن می نامند. او در مرکز توجه است و یک سروگردن از بقیه بلند تر دیده می شود. همین احساس شخصی شاید انگیزه ای قوی بوده برای اینکه زنان و بخصوص زنانی که سوادِ خواندن و نوشتن نداشته اند بکوشند تا شعرهای بیشتر و جدیدتری از بَر کنند. من بیش از هرچیز وقتی متحیر می شوم که زنان شعرخوانی شان را بصورت یک مشاعره اجرا می کنند، من و شما را اگر به یک جلسه ی شعرخوانی دعوت کنند و با آمادگی قبلی به جلسه برویم باز هم احتمالا دستپاچه می شویم یا در مشاعره اشتباه می کنیم اما تصور کنید کسی که در بدترین حالت روحی قرار داد و عزیزش را از دست داده باید چطور نابغه ای باشد که بتواند در جوابِ شعری که مثلا زن همسایه خوانده است پاسخی درخور بدهد؟! برای این است که میگویم زنانِ شهر من به راستی که اعجوبه هستند.
یعنی ممکن است مخاطب اصلی شما برای چاپ این کتاب زنان بوده باشند؟
این کتابی زنانه یا مردانه نیست، همانطور که یک استاد دانشگاه می تواند با نگاه نقادانه ی خود اثر را بررسی کند یک زنِ خانه دار یا مردِ کشاورز یا جوانِ عاشق هم می تواند بخواند و لذت ببرد اما این امکان وجود دارد که زنان خودشان را مخاطب اصلیِ کار تشخیص بدهند .
بعد از انتشار این کتاب تصمیم دارید پژوهش جدیدی انجام بدهید؟
فکر نمیکنم، در واقع من خودم را پژوهشگر نمیدانم، با اینکه یادداشت های یک اثر پژوهشی دیگر را آماده کرده ام و اگر بنشینم و پشتبند کار کنم شاید یک سال دیگر بتوانم آن را دربیاورم اما چنین تصمیمی ندارم. شاید بخاطر این است که برای سرود وسوگ انرژی زیادی گذاشتم و فعلا خسته ام، اما یک مجموعه داستان دارم بنام فیروزه که احتمالا بزودی منتشر می شود، داستان های این کتاب اقلیمی است و شاید برای خواننده های جنوبِ خراسان سرگرم کننده باشد.
سرود و سوگ بی شک ادبیات شفاهی ایران را یک گام به جلو برده است، این ادعای بزرگی ست اما هر پژوهشگر منصفی با خواندن کتاب متوجه خواهد شد که اثر پیش روی او یک اثر میان مایه نیست و از جهات مختلفی با دیگر آثار مشابه تفاوت های اساسی دارد، با توجه به اینکه کتاب را در تهران منتشر کرده اید امکان خرید آن برای علاقمندانی که ساکن دیگر شهر ها هستند چگونه است؟
کتاب در تهران توسط نشر آموت منتشر شده ولی توزیع آن سراسری بوده و در بیشتر کتابفروشی های معتبر سراسر ایران قابل خرید است، اما راحتترین راه سفارش کتاب از طریق سایت انتشارات آموت یا دیگر سایت هایی است که سرود و سوگ را می فروشند.