?کتاب صوتی «به وقت بهشت»
?اثر نرگس جورابچیان
?با صدای سارا فیض
نرگس جورابچیان در سال 1360 در تهران متولد شده. او دارای مدرک مترجمی زبان روسی از دانشگاه آزاد است.
جورابچیان موفق شد با اولین رمان خود «به وقت بهشت» که در سال 1388 منتشر کرد، نظر منتقدان و خوانندگان حرفهای ادبیات را به خود جلب کند. این رمان بنا به گزارش روزنامهها، در عرض 20 روز در صدر کتابهای پرفروش قرار گرفت. و اکنون نیز به چاپ ششم رسیده است.
بهشتی که کتاب میآفریند
اولين بخش كتاب با روايتي خواندني آغاز ميشود. راوي یا همان شخصیت اصلی داستان (ترلان)، از روزي ميگويد كه قرار است به اين دنيا بياید! او تنها نيست. 3 نفر هستند. اولي بيمعطلي به دنیا ميآيد. دومي از آمدن منصرف ميشود و سومي كه او باشد نميخواهد از پناه و آغوش خدا دور شود. خدا به او ميگويد در تو رازي پنهان كردم. رازي كه فاش نميشود و او تا 7 سالگي خواب خدا را ميبيند.
جهانی که ترلان با سطرهای اولش میآفریند، این مطلب را برایمان روشن میکند که بناست وارد شویم به دنیایی لطیف با نگاهی خاص و ظریفبین، شاید یک ایده آلیسم بکرِ زنانه. جدا از سطرهای ابتدایی، در ادامه هم خیلی خوب و آرام با این نگاه و دنیایی که آفریده، همراه میشویم و خو میگیریم. نگاهی که پیش از هرچیز حکایت از اصالت شخصیت و ذهنیت ترلان دارد.
فانتزی در جدال با واقعیت
ترلان خیلی زود و در جریان زندگی معمول خود، به شکلی کاملاً سنتی (مراسم خواستگاری)، با پسری آشنا میشود و میتواند شباهتهای ظریفی را بین خودش و او پیدا کند. کمی بعد آن دو از دلمشغولیهایشان برای هم میگویند و همراه با کشف دیگری، دست بهکارساختن میشوند. ترلان اگرچه از مجرای سنت به انتخاباش رسیده اما حاضر نیست احساساش را در قالب کلیشههای تعریف شده درآورد و کوتاه بیاید از آن ایدهآلیسم زنانهای که در سر دارد :
«.....رد نگاه مرا میگیرد و با نفسی از سر آسودگی به سمت من میآید.
- یعنی میخوای توی همهی زندگی منو به همین راحتی بخونی؟
در امتداد لبخندش ادامه میدهم:
- فکر میکردم یه زنجیره....همیشه از زنجیر فراری بودم. واسه خاطر همین بود که....دخترا و پسرا، به هم علاقمند میشن و هرچی میگذره محبتشون بیشتر رنگ تعلق میگیره. مالک همدیگه میشن. حریم شخصی همدیگه رو میشکنن. بعد هر کدوم بار تعلق اون یکی رو به دوش میکشه....تا آخر عمر....اولش قشنگه، اما کم کم میشه عذاب......»
گرچه به نظر میرسد این رابطه در بهشتی که وعده داده شده آغاز میشود، ولی در آنجا نمیماند. ترلان از قابِ تعریف شدهاش بیرون میزند و در اثر تماس با واقعیت، دچار تعارضاتی درونی میشود که ضمنِ مسلههای پیرامونش در زمان حال، گذشته را نیز برایش زنده میکند.
«به وقت بهشت»؛ رمانی عامهپسند؟
در مورد این رمان نقدهایی نوشته شده و بعضی آنرا در ردیف رمانهای عامهپسند قرار دادهاند. و البته به زعم برخی دیگر نیز، جورابچیان با این کتاب موفق شده دو گروه از خوانندگان ادبیات جدی و عامهپسند را با هم آشتی بدهد.
دو نمونه از گفتههای منتقدان در شرح این کتاب، چنین است:
« اين نقد كه گفته ميشود نويسندهی اين رمان فردي سنتي است، غلط است؛ زيرا اگر سنتي بود، ما با شخصيتي كليشهيي برخورد ميكرديم كه فقط پخت و پز ميكرد؛ در حالي كه ترلان اينگونه هست؛ اما فقط اين نيست. ترلان ميخواهد او را همانطور كه هست، بپذيرند. اين ترلان سنتي نيست و ديد سنتي ندارد.»
« نويسنده در اين اثر به گونهاي ديگر پاياني تلخ و شيرين و تا حدي مبهم رقم زده است؛ برخلاف آن گونه داستانها که انتهايي قطعي و عموماً خوش و يا توأم با حرماني عاشقانه-سوزناک را برايشان انتظار ميکشيم.»
و اما آنچه خود جورابچیان در مصاحبهای به کنایه گفته: «عامه پسند ميشود كلاس پايين و نوگراها بادي به غبغب مياندازند. من ترجيح ميدهم همهی اقشار جامعه از رمانم سر دربياورند و لذت ببرند. به قول شما ميشوم عامه پسند، اما اين طوري بهتر است. من مي نويسم تا خوانده شوم. نمينويسم تا عدهاي خاص مرا بخوانند و از تكنيك نوشتارم تعريف كنند و....»
در پایان اما آنچه مبرهن است آنست که ادبیات و در مقیاسی بزرگتر کلیت جامعهی ایرانی، بهشدت نیازمند به دانستن از دنیا و نگاه زنانه است. نگاهی که شاید خالی باشد جایش در گنجهی تاریخیمان. بیشک با داشتن و شنیده شدن این صداها، بهمراتب ادبیات و فرهنگ غنیتری خواهیم داشت. چه اگر به حد کافی زن را نمیشناسیم، به آن دلیل است که آنها از خود ننوشتهاند. این اثر صوتی را میتوانید با اجرای خوب سارا فیض بشنوید.
نشر آموت, [۲۰.۰۸.۱۸ ۱۷:۴۹]
«جورابچیان؛ اعلام حضور با اولین رمان»
نرگس جورابچیان در سال 1360 در تهران متولد شده. او دارای مدرک مترجمی زبان روسی از دانشگاه آزاد است.
جورابچیان موفق شد با اولین رمان خود «به وقت بهشت» که در سال 1388 منتشر کرد، نظر منتقدان و خوانندگان حرفهای ادبیات را به خود جلب کند. این رمان بنا به گزارش روزنامهها، در عرض 20 روز در صدر کتابهای پرفروش قرار گرفت. و اکنون نیز به چاپ ششم رسیده است.
بهشتی که کتاب میآفریند
اولين بخش كتاب با روايتي خواندني آغاز ميشود. راوي یا همان شخصیت اصلی داستان (ترلان)، از روزي ميگويد كه قرار است به اين دنيا بياید! او تنها نيست. 3 نفر هستند. اولي بيمعطلي به دنیا ميآيد. دومي از آمدن منصرف ميشود و سومي كه او باشد نميخواهد از پناه و آغوش خدا دور شود. خدا به او ميگويد در تو رازي پنهان كردم. رازي كه فاش نميشود و او تا 7 سالگي خواب خدا را ميبيند.
جهانی که ترلان با سطرهای اولش میآفریند، این مطلب را برایمان روشن میکند که بناست وارد شویم به دنیایی لطیف با نگاهی خاص و ظریفبین، شاید یک ایده آلیسم بکرِ زنانه. جدا از سطرهای ابتدایی، در ادامه هم خیلی خوب و آرام با این نگاه و دنیایی که آفریده، همراه میشویم و خو میگیریم. نگاهی که پیش از هرچیز حکایت از اصالت شخصیت و ذهنیت ترلان دارد.
فانتزی در جدال با واقعیت
ترلان خیلی زود و در جریان زندگی معمول خود، به شکلی کاملاً سنتی (مراسم خواستگاری)، با پسری آشنا میشود و میتواند شباهتهای ظریفی را بین خودش و او پیدا کند. کمی بعد آن دو از دلمشغولیهایشان برای هم میگویند و همراه با کشف دیگری، دست بهکارساختن میشوند. ترلان اگرچه از مجرای سنت به انتخاباش رسیده اما حاضر نیست احساساش را در قالب کلیشههای تعریف شده درآورد و کوتاه بیاید از آن ایدهآلیسم زنانهای که در سر دارد :
«.....رد نگاه مرا میگیرد و با نفسی از سر آسودگی به سمت من میآید.
- یعنی میخوای توی همهی زندگی منو به همین راحتی بخونی؟
در امتداد لبخندش ادامه میدهم:
- فکر میکردم یه زنجیره....همیشه از زنجیر فراری بودم. واسه خاطر همین بود که....دخترا و پسرا، به هم علاقمند میشن و هرچی میگذره محبتشون بیشتر رنگ تعلق میگیره. مالک همدیگه میشن. حریم شخصی همدیگه رو میشکنن. بعد هر کدوم بار تعلق اون یکی رو به دوش میکشه....تا آخر عمر....اولش قشنگه، اما کم کم میشه عذاب......»
گرچه به نظر میرسد این رابطه در بهشتی که وعده داده شده آغاز میشود، ولی در آنجا نمیماند. ترلان از قابِ تعریف شدهاش بیرون میزند و در اثر تماس با واقعیت، دچار تعارضاتی درونی میشود که ضمنِ مسلههای پیرامونش در زمان حال، گذشته را نیز برایش زنده میکند.
«به وقت بهشت»؛ رمانی عامهپسند؟
در مورد این رمان نقدهایی نوشته شده و بعضی آنرا در ردیف رمانهای عامهپسند قرار دادهاند. و البته به زعم برخی دیگر نیز، جورابچیان با این کتاب موفق شده دو گروه از خوانندگان ادبیات جدی و عامهپسند را با هم آشتی بدهد.
دو نمونه از گفتههای منتقدان در شرح این کتاب، چنین است:
« اين نقد كه گفته ميشود نويسندهی اين رمان فردي سنتي است، غلط است؛ زيرا اگر سنتي بود، ما با شخصيتي كليشهيي برخورد ميكرديم كه فقط پخت و پز ميكرد؛ در حالي كه ترلان اينگونه هست؛ اما فقط اين نيست. ترلان ميخواهد او را همانطور كه هست، بپذيرند. اين ترلان سنتي نيست و ديد سنتي ندارد.»
« نويسنده در اين اثر به گونهاي ديگر پاياني تلخ و شيرين و تا حدي مبهم رقم زده است؛ برخلاف آن گونه داستانها که انتهايي قطعي و عموماً خوش و يا توأم با حرماني عاشقانه-سوزناک را برايشان انتظار ميکشيم.»
و اما آنچه خود جورابچیان در مصاحبهای به کنایه گفته: «عامه پسند ميشود كلاس پايين و نوگراها بادي به غبغب مياندازند. من ترجيح ميدهم همهی اقشار جامعه از رمانم سر دربياورند و لذت ببرند. به قول شما ميشوم عامه پسند، اما اين طوري بهتر است. من مي نويسم تا خوانده شوم. نمينويسم تا عدهاي خاص مرا بخوانند و از تكنيك نوشتارم تعريف كنند و....»
در پایان اما آنچه مبرهن است آنست که ادبیات و در مقیاسی بزرگتر کلیت جامعهی ایرانی، بهشدت نیازمند به دانستن از دنیا و نگاه زنانه است. نگاهی که شاید خالی باشد جایش در گنجهی تاریخیمان. بیشک با داشتن و شنیده شدن این صداها، بهمراتب ادبیات و فرهنگ غنیتری خواهیم داشت. چه اگر به حد کافی زن را نمیشناسیم، به آن دلیل است که آنها از خود ننوشتهاند. این اثر صوتی را میتوانید با اجرای خوب سارا فیض بشنوید.
بخشهایی از کتاب صوتی «به وقت بهشت» را با صدای سارا فیض در فایلهای زیر بشنوید: