در این مقاله میخواهیم از نویسندهای بگوییم که داستانهای پرفروشش در سراسر دنیا زبانزد خاص و عام است. شاید نوشتن از عشق، در جهان امروز که همگی غرق در روزمرگی و اخبار ناخوشایند هستیم، سخت به نظر بیاید اما جوجو مویز این کار را بدون غافل بودن از اخبار روز دنیا انجام میدهد؛ علاوه بر این، او خودش هم سالها به عنوان روزنامهنگار فعالیت میکرده است.
تجربههای گوناگون و روزنامهنگاری
جوجو مویز در سال ۱۹۶۹ به دنیا آمد و در لندن بزرگ شد. او شغلهای متنوعی را امتحان کرد. کنترل کردن عملکرد تاکسیها، تایپ متن به خط بریل برای افراد نابینا و نوشتن بروشور برای یک شرکت مسافرتی، از جمله کارهایی بودند که او پیش از گرفتن مدرک دانشگاهی به آنها مشغول بود.
مویز پس از فارغالتحصیلی از نیوکالج رویال هالووی و بدفورد در دانشگاه لندن، در سال ۱۹۹۲ بورسیهای از روزنامهی «ایندیپندنت» را از آن خود کرد و توانست به وسیلهی آن، تحصیلات تکمیلی خود را در رشتهی روزنامهنگاری در «دانشگاه سیتی» به پایان برساند. او ده سال به عنوان روزنامهنگار کار کرد: مویز یک سال با «ساوت چاینا مورنینگ پست» در هنگ کنگ همکاری داشت و نُه سال در «ایندیپندنت» مسئولیتهای متنوعی همچون گزارشگری خبر، دستیاری سردبیر خبر و خبرنگاری در حوزهی هنر و رسانه را تجربه نمود.
از رماننویسی تا فیلمنامه
جوجو مویز از سال ۲۰۰۲ و پس از انتشار رمان «سرپناه بارانی»، به رماننویسی تمام وقت تبدیل شد. از آن پس، رمانهای متعددی از این نویسندهی سختکوش به چاپ رسیده که همهی آنها تحسین منتقدین را برانگیختهاند. او دو بار برندهی جایزهی سال رمان عاشقانه شده و رمان «من پیش از تو» نامزد کتاب سال «جایزه ی کتاب گلکسی انگلستان» بوده است. «من پیش از تو» از آن زمان، به فروش بیش از ۸ میلیون نسخهای در سراسر جهان دست یافته است. اقتباس سینمایی از «من پیش از تو» با بازی «سم کلفلین»، بازیگر نقش فینیک اودیر در «عطش مبارزه» (The Hunger Games)، و «امیلیا کلارک»، بازیگر نقش دنریس تارگرین در «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones)، در ماه ژوئن ۲۰۱۶ به نمایش در آمد و در گیشه بسیار موفق بود. جالب اینجاست که فیلمنامهی این فیلم را خود مویز نوشته است.
مجموعهی «من پیش از تو»
این مجموعه شامل سه رمان «من پیش از تو»، «پس از تو» و «هنوز هم من» است. جوجو مویز در این باره میگوید:
مطمئن بودم وقتی ادامهی رمان «من پیش از تو» را بنویسم، حتماً جلد سومی هم در کار خواهد بود. به وضوح میدانستم این مجموعه به سهگانه تبدیل خواهد شد.
۱. من پیش از تو
«من پیش از تو» دختری به نام «لوییزا کلارک» را معرفی می کند. دختری جوان، شجاع و بیهدف که زندگی او از همه لحاظ، عادی به نظر میآید (البته به جز انتخاب لباسهای عجیب و غریبش!). لوییزا که به دنبال کار است، پرستاری از «ویل ترینر» را میپذیرد؛ مردی جوان که در اثر سانحهای وحشتناک، فلج شده است.
جوجو مویز دربارهی این کتاب میگوید:
این داستان زندگی دو نفر است. «من پیش از تو» به این موضوع میپردازد که چگونه میتوان کسی را تغییر داد و اگر فرد، نسبت به تغییر مقاومت داشته باشد، چگونه میتوان خود را با او تطبیق داد. این رمان دربارهی انتخابها، کیفیت زندگی و تصمیمگیری دربارهی چرایی و چگونگی آن است. اما بیش از همه، این کتاب، داستانی عاشقانه میان دو انسانی است که اصلاً به هم نمیآیند. به هنگام نوشتن، بیشباهتی آنها به هم، من را به خنده میانداخت! البته ممکن است با توجه به غمانگیز بودن موضوع، عجیب به نظر برسد، ولی آن ها مرا به خنده وا میداشتند.
بنابراین با داستانی عاشقانه و دلخراش سر و کار داریم که گاهی خندهدار میشود، به سرعت پیش میرود و عمیقاً تکان دهنده است.
تجربهی تبدیل رمان به فیلمنامه
قطعاً نوشتن رمان با فیلمنامه تفاوتهای زیادی دارد. یکی از اصطلاحاتی که فیلمنامهنویسان اقتباسی با آن آشنا هستند این است: «عزیزانت را بُکُش!» این به آن معنی است که عناصری از داستان اصلی که به نظر، عزیز و مهم میآیند، باید در فیلمنامه حذف شوند، چرا که فیلم نمیتواند همهی جزئیات یک رمان را در برگیرد. مویز که بر اساس رمان خود، فیلمنامهی «من پیش از تو» را نوشت، در این باره میگوید:
نشر آموت, [۲۸.۰۸.۱۸ ۰۸:۴۶]
خیلی تلاش لازم است تا جوهر داستان را پیدا کنی. به عنوان یک نویسنده، همه چیز برای به نمایش درآمدن در فیلم، حیاتی به نظر میرسد. اما بعد از این که آن ها را کنار هم میچینی، میبینی که فیلمنامهای ۳۸۰ صفحهای نوشتهای که باید خیلی کوتاهتر شود!
خواندن رمان با دیدن فیلم ساخته شده بر اساس آن تفاوتهایی دارد و این تفاوتها را تنها کسانی در مییابند که علاوه بر دیدن فیلم، رمان را نیز خوانده باشند. بنابراین، پیشنهاد ما این است که در مورد آثار اقتباسی، تنها به دیدن فیلم اکتفا نکنید.
۲. پس از تو
«ویل ترینر» به لوییزا پیشنهادهایی برای ادامهی زندگی داده است: «زندگی را در آغوش بکش، خودت را رو به جلو هل بده و در جای همیشگی نمان.» در کتاب «پس از تو»، لو قلباً به این پیشنهادها گوش میکند تا برای خود برنامههای خوبی بریزد و متفاوت از قبل زندگی کند. اما آیا لو میتواند به قول خود عمل کند؟ لو باید تصمیمات سختی برای آیندهاش بگیرد و بیاموزد چگونه با رویدادهایی کنار بیاید که زندگیاش را برای همیشه تغییر دادهاند.
۳. هنوز هم من
«هنوز هم من» آخرین فصل از زندگی لوییزای دوست داشتنی را روایت میکند. در این رمان، لو به نیویورک میرود تا زندگی جدیدی را شروع کند. تجربهی زندگی در دنیایی جدید و پر رمز و راز این سؤال را ایجاد میکند که «لو به کدام بخش از دنیا تعلق دارد؟»
در این رمان نیز مانند «من پیش از تو»، لو باید با مسائلی مثل طبقهی اجتماعی و حواشی آن دست و پنجه نرم کند. «امیلیا کلارک» (بازیگر نقش لو در «من پیش از تو») این رمان را خوانده و عاشقش شده است. او دربارهی این کتاب میگوید:
جوجو مویز همیشه میتواند لبخند بر لبم بیاورد. صداقت و طنز او ستودنی است و با خواندن آثارش میتوان با چیزی که نامش «انسان بودن» است، همذاتپنداری کرد.
ناگفتههایی دربارهی جوجو مویز
اصلیترین موضوعی که مویز به آن میپردازد، عشق است. بنابراین، اگر به رمانهای عاشقانه بدبین هستید پیش از این که بیشتر دربارهی مویز بخوانید، حتماً به مقالهی ایران کتاب دربارهی رمانهای عاشقانه با نام «پنج دلیل برای خواندن رمانهای عاشقانه و تأثیر آن بر زندگی» نگاهی بیندازید و مطمئن باشید با ایمان به جادوی عشق، لذت بیشتری از این بخش خواهید برد.
۱. ایدهپردازی دربارهی شخصیتها
مویز شخصیتهای داستانی را از همه جا صید میکند: از یک گفتوگوی روزمره گرفته تا اخبار و داستانهای دیگر. او میگوید:
گاهی شخصیتی به ذهنم وارد میشود و دیگر نمیرود.
او گاه در خلق یک کاراکتر، از ویژگیهای یک شخصیت استفاده میکند و ویژگیهای شخصیتی دیگر را به او پیوند میزند.
۲. اهمیت کیفیت زندگی
مویز، در میان آثارش، «من پیش از تو» را از نظر مفهومی، والاترین میداند، چرا که در این کتاب به کیفیت زندگی پرداخته است. وقتی دو تن از وابستگانش در آسایشگاه بودند، این ایده در ذهن مویز شکل گرفت که شاید افراد واقعاً نخواهند در زندگی فلاکتبار تحت مراقبت ادامه دهند و به جایگزینی برایش بیندیشند.
۳. چرا داستان عاشقانه؟
جوجو مویز در زندگی واقعی، فردی عاشقپیشه و رمانتیک است. او اعتقاد دارد عشق میتواند ما را وادار به انجام کارهایی عجیب و غریب کند و موجب دگردیسیمان شود: همان کیمیایی که مس وجود را به طلا تبدیل میکند و کرم ابریشم را به پروانه. او میگوید نوشتن دربارهی شدیدترین احساسات همیشه برایش جالب بوده و ترسوتر از این حرفهاست که در ژانر وحشت، داستان بنویسد!
کلارک، تو در قلبم ثبت شدی، از همان روز اولی که با آن لباس خندهدار و لطیفههای مسخرهات وارد شدی و قادر نبودی کوچکترین چیزی را که احساس میکنی، بروز ندهی. تو زندگی مرا دگرگون کردی...از کتاب «من پیش از تو»
۴. اشکها و لبخندها
مویز به هنگام نوشتن صحنههای احساسی، از ته دل گریه میکند! او باور دارد اگر خودش به هنگام نوشتن، به غم و رنج یا شادی و خنده واکنش نشان ندهد، چگونه میتواند خواننده را به تعالی روحی برساند؟
۵. سختکوشی توأم با انعطافپذیری
جوجو مویز به همراه شوهر و سه فرزندش در مزرعهای واقع در شمال شرق لندن زندگی میکند. او نویسندهای سخت کوش است که هر روز، ساعاتی را به نوشتن اختصاص میدهد ولی برای رسیدگی به فرزندان و حیوانات مزرعه باید در انتخاب ساعت کاریاش، انعطافپذیر باشد. مویز در این باره میگوید:
اگر همه چیز مرتب پیش برود، ساعت شش صبح از رختخواب بیرون میآیم و تا ۷:۳۰ مینویسم و پس از رسیدگی به بچهها و امور خانه، از ده صبح تا ۲:۳۰ ظهر دوباره مشغول به کار میشوم. به نظرم، زمان ایدهآل برای کار کردن از سه بعد از ظهر تا ده شب است، اما متأسفانه تنها در صورتی میتوانم از این زمان استفاده کنم که در هتلی قایم شوم!
نشر آموت, [۲۸.۰۸.۱۸ ۰۸:۴۷]
۶. یک ملاقات رؤیایی
اگر بتوانید با نویسندگان محبوبتان در جایی جمع شوید، چه کسانی را انتخاب میکنید؟ در کجا جمع میشوید و چه میگویید؟
جوجو مویز به این سؤال این گونه پاسخ میدهد:
اگر بتوانم از همهی نویسندگان محبوبم، چه مرده و چه زنده، دعوت کنم، از حضور «آنایس نین» (نویسندهی فرانسوی-آمریکایی)، «همینگوی»، «زنوفون» (فیلسوف و تاریخ دان یونانی)، «هاروکی موراکامی»، «جسیکا میتفورد» (نویسنده و فعال اجتماعی انگلیسی) و «نورا افرون» (نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی) بهرهمند میشدم. در کافهای دود گرفته در پاریس جمع میشدیم و احتمالاً چیزی نمیگفتم، فقط مینشستم و گوش میدادم.
۷. نویسندگان الهامبخش
«کیت اتکینسون»، خالق آثاری چون «زندگی پشت زندگی»، از نویسندگان محبوب مویز است. او اتکینسون را نویسندهای مبتکر میداند که خواننده میتواند به او اعتماد کند؛ اعتماد به این که این بانوی خلاق، ابتدا و انتهای طرح داستانی را به بهترین و غیرمنتظرهترین شکل ممکن به هم گره خواهد زد.
جوجو مویز، همچنین ستایشگر شیوهی به کارگیری زبان در آثار «باربارا کینگسالور» (رمان نویس و شاعر آمریکایی) بوده و از هوش «نورا افرون» در نوشتن از عشق و انسانیت الهام گرفته است. مویز میگوید:
خواندن آثار نویسندگان بزرگ و الهامبخش مانند یک شمشیر دولبه است. گاهی حس میکنی آثار آنها به حدی خوب است که شاید بهتر باشد بیخیال نوشتن شوی و به جایش در مرغداری کار کنی!
عشق و دیگر هیچ
آنایس نین، یکی از نویسندگان محبوب جوجو مویز می گوید:
ما چیزها را آن طوری که هستند نمی بینیم، بلکه آن ها را طوری می بینیم که هستیم.
و این چنین است که مویز ما را به عاشق شدن و زندگی دعوت می کند. او نویسنده ای است که از انتخاب ها و تصمیمات مهم ما می گوید. با خواندن آثار جوجو مویز می توانیم از این بانوی ثابت قدم بیاموزیم:
«چیزهایی مهم تر از بُرد در زندگی وجود دارد.»