ماجرای مُهر آموت

ماجرای این مُهر خودش داستانی‌یه

اولین مُهر و آرم ِ نشر آموت رو یکی از دوستان کار کرد اما به دلم ننشست

گذشت تا یه شب توی خانه‌ی کاوه فولادی نسب و مریم کهنسال یه مُهری دیدم که انگار منو برق گرفت

کاوه اول کتاب‌هایش یه مُهری زده بود به اسم خودش که چشم‌نواز بود

دیدم و رد شدم

اما فردا و پس‌فرداش نتونستم از فکرش بیام بیرون

به کاوه زنگ زدم که مهربان! این مُهر رو کی ساخته برات؟

گفت یکی چند سال قبل دم بازار؛ مسجد ِ شاه

کار و زندگی‌ام رو ول کردم و رفتم مسجد شاه

روز اول پیداش نکردم

روز دوم‌ یکی مسخره‌ام کرد که برو بابا!

روز سوم یکی با یه حالت توهین‌آمیزی مردی رو بهم نشون داد که کنار موتورش کنار پله‌های مسجد نشسته بود و مهر برنجی می‌ساخت

رفتم جلو

نگاه کردم به کار ِ مرد

نگاه کرد بهم

نشستم کنارش

گفتم می‌خوام برام مهر بسازی

گفت باشه

گفتم چند؟ 

گفت بین ۸ هزار تومن تا ۱۵ هزار تومن

گفتم ۱۵ هزار تومنی برام بساز

اول به اسم خودم نوشت

خیلی خوشم نیامد

یه سیگار روشن کردم براش

گفتم حالا بنویس #نشر_آموت

شروع کرد از زندگی‌اش گفت

داستان زندگی‌اش رو شاید روزی نوشتم

که عشق موتور بوده؛ موتور پَرِشی

بعد عاشق میشه

بهش نمی‌دن

بعد می‌گیردش

و اون‌وقت توی یکی از روستاهای اطراف قم زندگی می‌کرد

دو تا سیگار دیگه هم روشن کردم براش تا #نشر_آموت اش تمام شد

بعد همون جا بود که گفت

یه سری مهر نشونم داد و گفت اینا مال یه سریاله که براشون ساختم. بعدش سریال #در_چشم_باد رو هر بار که می‌دیدم عشق می‌کردم که هنرمند مهرسازش رو می‌شناسم؛ درست ده سال قبل

بعدها چند بار دیگه هم ازش کار خواستم

اما دیگه دم مسجد شاه نمی‌نشست

دیگه ندیدم‌اش

بهش زنگ می‌زدم و سفارش می‌دادم و می‌نوشت روی مهر ِ برنجی و برام پست می‌کرد

دیگه خبری ازش ندارم

و استاد #عباس_احیایی همین‌طور داره احیا و تکثیر میشه با مُهر #آموت

و هر جایی که هست، حق نگه‌دارش

 

https://www.instagram.com/p/BqEies2BGMY/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=10n4ga67alf0v

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو