چوبدستی به جای دم
قیاس حجت نیست؛ اما عمق مساله را معلوم می کند. «استا موسا»
چون مدت ریاست دکتر تمام شده بود؛ کراسوس اجنه را به خط کرد تا دمشان را اندازه بگیرد؛ ببیند دم کی از همه بلندتر است؛ دور بعد رئیس جلسه شود.
استا موسا: از آن موقع که پای ما به جلسهی شما باز شد تا حاالا ده دفعه ما را چرخاندید؛ دیدید دم نداریم. نه اینکه ما کشته مردهی ریاست باشیم. یا ما را برنگردانید تا چیز نداشته را اندازه بگیرید؛ یا اینکه چوبدستی ما را به جای دم قبول کنید و چوبدستی را اندازه بگیرید!
کراسوس: برگرد استا موسا! تبعیض و پارتیبازی نداریم. برای همه دم اندازه میگیریم. نمیشود مال شما را چوب اندازه بگیریم. عدالت پس چه میشود؟ نداری تقصیر خودت است. برگرد!
(از متن کتاب)