نوشته: آسیه جوادی (ناستین)
ما یک خانوادهی فرهنگی هستیم و هریک بنا به مشغلهی ذهنیمان (من با شعر و داستان، زنم با داستان و پوپک با شعر و حسین: کتابخوانی جدی) وقتی اثر را مینویسیم، خانواده با علاقه؛ اولین شنونده آن اثر است به قصد آراستگی و پیراستگی بیشتر. بنابراین من تمامی این داستانها را شنیده، سپس به دقت خواندهام. اهمیت این داستانها در روایت بیواسطهی نویسنده از دنیای زنان است با بیانی دلیر و استوار و هیجانی که پس پشت آن تفکر دایمی نسبت به سرنوشت انسان معاصر جریان دارد. اندیشیدن به موقعیت انسان چند ساحتی،بنمایهای است که قصهها بر آن استوارند؛خواه حالت افسانگی یافته باشند خواه از واقعیت موحش روزانه برآمده باشند.ویژگی دیگر،جوشش شعری ناپیدائی است که بنمایهی داستانها را شکل میدهد،یک شاعراگی فرزانه وار که از نظر ساختار، هم از نظر مضمون و مفهوم به آفرینشهای ادبی طراوت میبخشد.باور دارم این داستانها متعلق به دنیای مدرن و بیشتر معطوف به فرهنگ خودمان است و از این نظر خواندنی و اندیشیدنی.این نوع ادبیات پیشنهاد لذت و همدلی و آزادی خیال ورزی بین نویسنده و مخاطب است. ناستین را در میان داستانهایش میبینم و بازمییابم، از مادری تنها که خود واگویه دارد تا مردی که تنهایی پس از زناشویی را آمال خود مییابد.ازکودکیهای شورانگیز گذشته و فراموش شده و از فضاهای غرب که در سفرهایش آنان را تجربه کرده است و داستانهایش را منحصر به مرزهای این آب و خاک نمیبیند. من که دلم میخواهد او همیشه داستان بنویسد نه فقط چون مادر من است و از کودکی برایم داستان میخوانده است،نه فقط چون داستان سرای خوبی است و در پروراندن فضا چیره دست، چرا که صدای زنانی که از امروز و دیروز به یک اندازه حرفی برای گفتن دارند،اکنون اینجا و کمتر به گوش میرسد. خواندن از تیر به مهر چون در دست داشتن جام جهانی نمایی است با قدرت گذرا از قلنرئ واقعیت به مجاز. پرسوناژهای ناستین مردمی واقعی هستند با تردیدها و پرسشهای این جهانیکه گهکاه به اندک چرخش قلمش آلیس وار به مغاک رویایی فرو میافتند.