حدیث صابریان: روزی که کلاریس به خانه بازگشت پسر پنج سالهاش - آرتور - به خوبی متوجه شده بود که اتفاقی افتاده که او از آن بی خبر است. اتفاقی مهم که همهی اعضای خانواده سعی در پنهان کردن آن داشتند اما کلاریس با استفاده از جادوی خلاقیتاش توانست آن خبر را به پسرش بدهد :
یک ماموریت مخفی. سفر به سیارهی آبی و سبزی که توسط حلقه هایی احاطه شده بود. سفر به اورانوس!
این خبر سرآغاز همراهی ما با آرتور و مادر و پدر او است.
پسرکی که دنیایش برخلاف آدم بزرگ ها، پر از جزئیات و ناشناخته هاست و به خوبی در دریافتن خلوص هر لحظه از زندگی مهارت دارد. مادری که عاشقانه به همسر و پسر خود عشق میورزد و پدری که سرسخت به نظر میآید اما بزرگترین داراییاش در این دنیا، عشق و محبت بی اندازهاش به خانواده خود است. هیچ چیز به اندازه عشق قدرت التیام بخشیدن به عمیق ترین زخم ها را ندارد و عشق؛ نقطه مشترکی بین تمام شخصیت های ستاره ساز است.
این رمان، سرشار از شیرین ترین دروغ هاست. داستانی از اشک ها و لبخندها که ما را با زندگی، مرگ و ابدیت همراهی میکند.
نویسنده این اثر، ملیسا ده کوستا با قلم جادوییاش بار دیگر درهای دنیایی خارقالعاده را بر روی ما گشوده است : داستانی که همراه شدن با راوی پنج سالهاش، ما را دوباره به دنیای کودکی خودمان باز میگرداند و کودک درونمان را از خواب زمستانی بیدار میکند و خیالات به اجبار راهیاش میکند به سوی دنیایی که در آن مامان به اورانوس میرود، بابا ابر ها را به دام میاندازد، بابابزرگ روزها را رنگ میکند، قایق ها از بند رها میشوند، میفهمد که یک گنج است و قبل از به دنیا آمدن یک گیلاس بوده است، قلب مامان را میشکند و آسمان بر روی سرش میافتد، درخت موسیقیای میکارد که اشک ها باعث رشد کردن آن میشوند و در آخر مامان به خواب زمستانی میرود. ستاره ساز شما را با کودکیتان آشتی میدهد.
ده کوستا با ستاره ساز اش به ما گوشزد میکند که خلاقیت حد و مرزی ندارد و میشود تلخ ترین حقایق را به زیباترین و شاعرانه ترین شکل ممکن بیان کرد.
پن: این رمان باعث شد تا همهمان بیشتر از پیش قدردان ستاره ساز های زندگیمان باشیم. مادرانی که تحت هر شرایطی آرامش فرزندانشان را اولویت خود قرار دادند و ستاره ساز زندگی آنها شدند. مادرانی که به واژهی مادر معنا بخشیدند.
ویراستار: حامد منصوریان
نشر آموت
https://t.me/aamoutnevesht/176512