یادداشتهای یک کتابفروش

مهربان‌جان چند بار گفته و هی پشت گوش انداختم. هفته‌ی گذشته تکرار هم کرد که تا آخر هفته آماده کنی ها. نگفتم می‌نویسم و یا نمی‌نویسم. تا الان که پیام داده «پسرجان! این یادداشت را بنویس!»

دلم رو زدم به دریا و گفتم «واقعیتش، نمی‌شناسم این نویسنده را. فقط خبرش را بگذار. وقتی آمد و گپ زدیم، درباره‌اش حرف خواهم زد.»

نوشت «خب از دیدارهای قبلی بگو. از خوشحالی بچه‌ها بنویس. از تخیل‌شون بگو. از این‌که همین‌ها فردا شاعر و نویسنده می‌شوند و ...»

فقط نوشتم «باشه.»

یک مدته بدجوری عادت کردم، قبل از نوشتن این یادداشت‌ها می‌روم. صورتم را می‌شویم و بعد مسواک اساسی می‌زنم و می‌آیم و می‌نشینم به نوشتن. 

در فاصله‌ای که مسواک داشت با لثه‌هایم گفتگو می‌کرد، ذهن‌ام رفت به سال ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵. چهارم پنجم ابتدایی بودم. تازه دو سال بود آمده بودیم شهر. قبل‌اش هم کتاب می‌خواندم اما فکر نمی‌کردم جاهایی باشد که کتاب به آدم بدهند و دایره انتخاب آدم بالا برود.

دبستان دهخدا قزوین درس می‌خواندم؛ سوم و چهارم و پنجم را آنجا خواندم. از منبع‌آب که می‌آمدیم پایین؛‌ سمت سعدی، هم می‌توانستیم از کوچه برویم سمت دبستان و هم می‌توانستیم سعدی را برویم پایین و از دو تا کوچه بیندازیم سمت مدرسه. یکی از کوچه‌ها خانه‌ی عباس بابایی خلبان معروف بود که آن‌وقت‌ها هنوز شهید نشده بود؛ یکی‌دو سال بعدش باشکوه تشییع شد در شهر. سر آن کوچه اول کانون پرورش فکری قزوین بود.

از یکی از بچه‌های مدرسه شنیدم دو تا نویسنده و شاعر معروف از تهران آمده‌اند کانون. گفتند «باید عضو باشی!» نبودیم اما وقتی گفتند «مسابقه دارند و جایزه می‌دهند» بی کارت عضویت رفتیم کانون و عجیب این‌که کسی هم گیر نداد که کارت عضویت نداری، آمدی چکار؟

رفتیم و اسدالله شعبانی و جعفر ابراهیمی شعر خواندند و حرف زدند و مسابقه برگزار کردند و تمام وقت آرزو کردیم جوابی که به سوالات‌شان می‌دهیم، درست باشد و بعد اسم ما مستقیم از میان اسامی شرکت‌کننده‌ها دربیاید؛ که نشد.

هنوز بعد از سی‌و چهار پنج سال، خاطره اون روز شیرین است برایم.

و عجیب این‌که خیلی وقت‌ها دوست دارم کتاب‌هایم را بردارم و برای این دو بزرگوار ببرم که کار و کار و کار و ... یک روز اما می‌برم برای‌شان. هر دو را خیلی دوست دارم؛ بدون این‌که بدانند چه نقشی در نوشتن‌ام داشته‌اند.

می‌دانستید خانم افسانه شعبان نژاد شاعر و نویسنده‌ی معروف کودک و نوجوان دوشنبه بعدازظهر (ساعت پنج) به کتابفروشی آموت می‌آید؟

 

https://www.instagram.com/p/B4XRQqXpImD/?igshid=m2tkscwwitck

 

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو