با کدام کتاب نشر چشمه عشق کردید؟

اگر بگویم از سر امیرآباد و از ساختمان نشر چشمه تا اینجا لی‌لی بازی کردم و عشق کردم و شیدایی کردم و سرخوش بودم، شاید اغلب‌تون فکر کنید دیوانه شده فلانی اما اگر بدانید کی را دیدم.

حسن کیاییان برای خانواده‌‌اش پدر و پدربزرگ است و برای بروبچه‌های نشر چشمه، مدیر و رئیس و برای همکاران‌ صنف، آدمی زحمتکش، اما برای من عشق است.

هر بار که او را می‌بینم دچار چنین شعفی می‌شوم؛ چه وقتی دانشجو بودم و خوابگاه‌ام سر خیابان سنایی بود (سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴) و چه وقتی به عنوان مشتری به #کتابفروشی_چشمه می‌رفتم و چه وقتی اولین بار دو سه ماه بعد از منتشر شدن اولین کتاب‌های #نشر_آموت زیر پل کریمخان، ایستادم برابرش و چنان تبریک بلندبالایی گفت که شوق برم داشت و چه وقتی کتک خورده بودم از قاچاقچیان و زنگ زد و بغض را در گلویش حس کردم و چه وقتی هم‌سفرش شدم در شیراز و چه وقتی #کتابفروشی_آموت راه افتاد و بی‌خبر آمد و تبریک گفت ووو

امروز هم که دیدم‌‌اش همین‌طور دیوانه شدم.

خجالت کشیدم ازش عکس بگیرم، آمدم و هدیه‌ی چند سال قبل‌اش را عکس گرفتم؛ همین کتاب باورهای عامیانه مردم ایران را که وقتی فهمیده بود، دوست‌اش دارم، با این که می‌دانست خودم خریده‌ام، باز یک جلد برایم هدیه فرستاد که آن را که خریده بودم بردم آموتخانه و این هدیه‌اش را همیشه نگه داشتم کنار خودم.

صنعت نشر ایران باید افتخار کند مردانی چون سیدحسن کیائیان دارد.

https://www.instagram.com/p/B6VGhidJwrz/?igshid=17tw7hdmj8x2g

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو