پشت چراغ بزرگراه جلالآلاحمد – آریافر بودم که از خودم عکس فرستادم برای مهربانجان. بعد همزمان که نگاهام به شمارشگر چراغ بود، یادم افتاد الان به چوب گرفته میشوم که «چرا رفتی بیرون؟ ماسک چرا نزدی؟» که فوری عکس فیش برگه پرداخت بیمهی بچههای کتابفروشی را فرستادم برایش.
نوشت «اینها چیه؟»
نوشتم «برگهی پرداخت بیمهی بچههاست.»
بعد هم یک عکس از خودم فرستادم که توی کتابفروشی نشستم؛ پشت میزم. فوری نوشت «یعنی بالاخره دوباره نشستی پشت این میز؟»
نوشتم «کتابفروشی تا شانزدهم تعطیله. نشستم که پرداخت بزنم اینها ره.»
نوشت «پس بنویس!»
این روزها را شیفتی کردیم؛ دیروز شیفت تینا بود که به کتابفروشی بیاید و به درخواستهای ثبت شده در واتساپ جواب بدهد. درست ساعت ۱۰ صبح اساماس دزدگیر کتابفروشی آمد که یعنی حاضر!
هر از گاهی از دوربین، نگاهاش میکردم که میدوید و میرفت کتاب برمیداشت و مینشست پشت سیستم و بعد کارتن میآورد و بعد بستهبندی میکرد. حمیدخان هم مشتریهای خاص خودش را دارد. یکی از مشتریهای نمایشگاههای استانیاش ۱۷ تا کتاب سال ۹۸ را خواسته بود به اضافهی خاما و بیوهکشی و سهگانهی یوسف علیخانی. گفته بود حتما فلانی امضا کند. دیشباش حمیدخان گفته بود. ساعت ۱۲:۳۰ زنگ زد که «داداش! پست تا ساعت ۲ کار میکنه. لطفا برو کتابها را امضا کن!»
هنوز تلفناش قطع نشده بود که تینا زنگ زد. گفتم «دارم میام دخترم. دارم میام.»
کتابها را با اسنپباکس فرستادیم. عجیب اینکه اصلا اعتراض نکرد بستهها زیاد هستند و کرایهاش بیشتر میشود. خداحافظی کردم با تینا که برگردم خانه که گفت «میتونم یه خواهشی بکنم؟»
گفتم «جانم؟»
گفت «میتونم فردا هم بیام؟»
گفتم «نه. دوست دارم این روزهای تنهایی، خودتان را محک بزنید. دوست دارم آرمیتا هم بتواند خودش را بسنجد که میتواند تنهایی، کتابفروشی را بگرداند یا نه.»
غم را در چهرهی تینا دیدم. نگفت «چشم» و رفتم.
گفته بودم از ساعت ۱۰ تا ۲ فقط در کتابفروشی باشید. ۲ شد ۲:۳۰ و دیدم نرفته. ۳ شد ۳:۳۰ و دیدم نرفته. نگاه کردم به دوربین کتابفروشی. دیدم همچنان دارد میدود. زنگ زدم و گفتم «دخترم! مگه نگفته بودم تا ساعت ۲ فقط؟»
گفت «ببخشید تو رو خدا اما مدام پیام میاد و منتظر میمانم تا واریز کنند و بستهبندی کنم.»
گفتم «برو لطفا. بقیه کار برای آرمیتا. فردا.»
و بعد پیام دزدگیر کتابفروشی آمد که «فعال!» یعنی تینا رفت.
صبح ساعت ۹:۳۷ دقیقه دزدگیر «غیرفعال» شد یعنی آرمیتا آمد.
شما در این روزهای کرونایی به برنامهی منظمی رسیدید؟
https://www.instagram.com/p/B-J3xTvpVYh/?igshid=x5je5oxehwbv