یادداشتهای یک کتابفروش

خیلی سال است نه مصاحبه می‌کنم با جایی و نه در جمعی حاضر می‌شوم و نه حتی وقتی کسی داستانی یا مطلبی برایم می‌فرستد، نظری درباره‌اش می‌گویم که دلیل دارد همه‌ی این دورشدن‌ها.

در روانشناسی حتی برای غیرآدمیزادها هم که آزمایشی انجام می‌شود، قانون تشویق و تنبیه وجود دارد. موش آزمایشگاهی هم وقتی در قبال کاری که انجام می‌دهد، تشویق می‌شود و خوراکی می‌گیرد، کارش را تکرار می‌کند و وقتی بابت کاری که کرده، تنبیه بشود و عذاب ببیند، دیگر تکرارش نمی‌کند.

مصاحبه می‌کردم و بعد فحش و بد و بیراه بود از سویی و بعد حمله به خودم و #نشر_آموت که چرا چنین جمله‌ای گفتم؛ که بلد نیستم حرف‌های قشنگ بزنم و واقعیتی را که می‌بینم بازگو می‌کنم.

اغلب کسانی که مطلبی یا داستانی می‌فرستند، منتظرند به‌به و چه‌چه بشنوند و وای به روزی که انتقاد کنی ازشان. قاعدتا یک جایی زهرشان را بهت می‌زنند.

پس ترجیح دادم ساکت بمانم و در لاک خودم فرو بروم؛ هر روز بیشتر از دیروز.

پنجشنبه‌ها همیشه از اول وقت کتابفروشی هستم. آمدم و دیدم کبوترهای بالای هره‌ی شیروانی، بیکار نمانده‌اند؛ مثل تمام شب‌های این چند سال. آب ریختم که خیس بخورد و بعد جارو برداشتم و ظرف آب و شروع کردم به شست و شو و بعد هم تی برداشتم و کف کتابفروشی را تمیز کردن.

همین وقت آقا وارد شد. در تمام این چند سال ندیدم آقای روحانی‌ای وارد کتابفروشی ما بشود. قاعدتا طلبه‌ها و روحانیان بزرگترین کتابخانه‌های کشور را دارند اما کتاب‌های‌شان کتاب‌هایی نیست که ما داشته باشیم. اغلب مباحث فقهی و دینی است که مراکز خاصی دارندشان. 

کنجکاو بودم ببینم چه کتابی برمی‌دارد. رفت سمت ارابه چوبی و چند تا کتاب کودک و نوجوان انتخاب کرد. برگشتم پشت میزم که یادداشت پلاید یا ترامپ را بنویسم که از پشت سر سلام کرد.

بلند شدم و سلام کردم. گفت «برای‌تان مطلبی فرستادم که جواب ندادید.»

اول خجالت کشیدم اما گفتم «اگر یوزر و پسوردم را بهتان بدهم، خواهید دید که روزی ده نفر می‌خواهند مطالب‌شان را بخوانم و نظر بدهم.»

گفت «الموتی هستم از #معلم_کلایه.»

گوشی‌اش را درآورد و گفت «بخوانید لطفا.»

خواندم. انصافا زبان پاکیزه‌ای داشت. گفت «نظرتون؟»

گفتم «خیلی دیر وارد ماجرا شدید. از همان اول قلاب بیندازید تا خواننده بماند کنارتان.»

گفت «ماندم بنویسم یا ننویسم!»

گفتم «نویسنده اگر فکر کند نوشته‌هایش به درد کسی می‌خورد یا نه، باخته است.»

چند تا داستان اسم ببرید که از همان صفحه‌ی اول درگیرتان کرده.

 

https://www.instagram.com/p/CHNwfCVJqFM/?igshid=zzyhbi9j24ti

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو