نقدي بر رمان به وقت بهشت
هاتف جليل زاده (روزنامه ایران): «صداي زنگ تلفن كه بلند ميشود، ميفهمم كه 6 صبح است اما دوباره خوابم ميبرد، زنگ دوم اخطار ساعت 6:15 دقيقه است و ميدانم كه اگر بيدار نشوم، اخطار سوم هم در راه است» اين جملات بخشي از متن رمان «به وقت بهشت» است، رماني به ظاهر جدي كه اثري از ساختار جدي در آن وجود ندارد يا به عبارتي فرم آن جدي است ولي محتواي آن از عناصر و مواد يك رمان بازاري خبر ميدهد. نرگس جورابچيان همان مسيري را ميرود كه ديگر رماننويسان حال حاضر جامعه ما در آن قدم نهادهاند. طرح مسائل كليشهاي در جايجاي رمان فرم آن را از يك ساختار جدي خارج ميكند و به ساختار آن خدشه وارد ميكند. در سالهاي اخير رماننويساني همچون فهيمه رحيمي، نازي صفوي، سيمين شيردل و فتانه حاج سيدجوادي رمانهايي را به ادبيات ما عرضه كردهاند كه از همين ساختار غيرجدي پيروي كرده است.
سبك نوشتاري نرگس جورابچيان مخاطب را به ياد اين دسته از رماننويسان مياندازد كه به نوعي فرمشكني ادبي دست زدهاند و محتوا را فداي ساختار شكلي رمان نمودهاند. اين ژانر ادبي در بخش رمان از مسير جدي خود خارج شده است و اين پروسه اگر ادامه پيدا كند ادبيات ما دچار نوعي پسرفت و سيكل باطل خواهد شد. توانمنديها و پتانسيلهايي كه ميتواند ادبيات را به مسيري هدايت كند كه رمانهاي در قد و قواره نويسندگان فرانسه عرضه كنيم. انگار نه انگار جامعه ايران دو و نيم ميليون دانشجو دارد و اين تنها يك مثال از جمعيت مخاطبان خاص ما است كه ميتوانيم به آن اشاره كنيم. صدها قشر فرهيخته وجود دارد كه در رمانهاي امروزي ادبيات جايي ندارند. «به وقت بهشت» نوشته نرگس جورابچيان است كه تازگيها در نشر آموت به چاپ رسيده است.
روزنامه ایران - پنجشنبه 20 اسفند 1388 صفحه 17