شیواپورنگ: بیشتر کتابخوانهای ایرانی کتاب عزاداران بیل اثر به یاد ماندنی غلامحسین ساعدی را خواندهاند. عزاداران بیل به نوع خود کتابی بینظیرست. کتابهایی از این دست که جغرافیا محور باشند کم و بیش در ادبیات ایران موجودند مثل درخت انجیر معابد احمد محمود و داستان یک شهر و ...
گابریل گارسیا مارکز با صد سال تنهایی سرزمین ماکاندو را چنان جاودانه کرده که کسی نمیتواند پس از خواندن اثرمارکز نام آن شهر تخیلی را از یاد ببرد.
اسدالله امرایی گفته است نسلی که بعدها میآیند دربارهی سرزمین «میلکاندو» بحثها خواهند کرد و حال میلکاندو به قول آقای امرایی یا همان میلک کجاست؟
یوسف علیخانی در میلک رگ و ریشه دارد، ذاتا نویسنده است و داستانگو، پس جرات میکند و داستانهایی که ریشه در باورها و اعتقادات مردم الموت دارد را به روی کاغذ میآورد. از ویژگیهای بسیار برجستهی آثار علیخانی میتوان به زبان زیبا و میانهی فارسی و دیلمانی آن اشاره کرد که به خوبی در متن نشسته است. همچنین زبانی که قهرمانان با آن صحبت میکنند که نه فارسیست و نه به صورت کامل دیلمی. به وضوح میتوان گفت علیخانی دست به خلق زبانی زدهست که هم فاخرست و هم دلنشین و صمیمی...
عناصری که آثار علیخانی را تحت تاثیر قرار داده است به شدت جادوئیاند و نگارنده به این دلیل به شدت بر جادوئی بودنشان تاکید دارد زیرا که آثار جادوئی در ادبیات داستانی ما کم هستند و قابل شمارش. برجستگی جادوی به کار برده شده در روایت علیخانی همسانی آن با ادبیات بومی و اقلیمی و افسانههای قدیمی ایران ست.
تکنیکی که نویسنده در نگارش داستانهای سه اثرش دارد آنها را از شیوهی روایت معمولی و خطی خارج و خواننده را وادار به تفکر در زیرلایههای داستان میکند.
کتاب اول "قدم بخیر مادربزرگ من بود" با دوازده داستان مرگی تازه، خیرالله خیرالله، رعنا، یهلنگ، مزرتی، آنکه دست تکان میداد زن نبود، کفتالپری، میلَکیمار، سمکهای سیاهکوه میلک، قدمبخیر مادربزرگ من بود، کفنی، کرنا...روزمرگی روستای میلک را به تصویر میکشد و در فضاسازی وهمآلود و تزریق هیجان به زیر پوست خواننده موفق است اگرچه مهمترین اتفاق داستانی در این اثر به سلیقهی نگارنده داستان یهلنگیست که اتفاقی جادوییتر (نسبت به سایر داستانها) درآن میافتد.
کتاب دوم "اژدها کُشان" با پانزده اثرقشقابل، نسترنه، دیولنگه و کوکبه، گورچال، اژدها کُشان، ملخهای میلَک، شول و شیون، سیا مرگ و میر، اوشانان، تعارفی، کل گاو، آه دود، الله بداشت سفیانی، آب میلَک سنگین است، ظلمات هم از لحاظ بازی کلمات و هم از سوی اتفاقات داستانی شبیه به کتاب اول است.
کتاب سوم " عروس بید" با ده داستان پناه برخدا، آقای غار، هراسانه، پنجه، رُتیل، جان قربان، عروسِ بید، مُرده گیر، بیل سرآقا، پیربیبی... در زبان، اتفاقات داستانی و تکنیک روایت داستان از جایگاه برجستهتری نسبت به دو اثر پیشین برخوردارست چون هم تعداد داستانهای جادوییاش بیشترست و هم نویسنده با چیره دستی توانسته قصهگویی را در داستانهایش پررنگترکند و علاوه بر استفاده از زبان نو و عناصر جادویی خوانندهی لذتجو را راضی نگه دارد. داستانهای عروسِ بید، هراسانه و رتیل از سایر داستانهای این مجموعه جذابترند.
در هر سه کتاب نویسنده هم از زاویه دید اول شخص و هم از زاویه دید سوم شخص و دانای کل داستان نوشته است و جالبتر این که در بعضی داستانها ناگهان می بینیم که نویسنده حضور خود را به خواننده نشان میدهد. یکی از ویژگیهای خوب دیگر این سهگانه جغرافیای یکسان داستانهاست و گاه شخصیتهایی که حضورشان در داستانها تکرار میشود و خواننده از حضور قهرمانی آشنا در داستانها احساس میکند که با یک رمان طرف است نه مجموعه داستان.
هر سه کتاب علیخانی بازتاب خوبی داشته وکتاب اولش کاندید دریافت جایزهی کتاب سال، کتاب دومش برندهی جایزهی جلال آل احمد و کتاب سومش برندهی جایزهی کتاب سال حبیب غنیپورو نامزد دریافت جایزهی کتاب فصل بودند.
کارخوب دیگری که نویسنده کرده جمعآوری نظر افراد مختلف در خصوص سه گانهاش در پایان هر سه اثرست. با خواندن این آثار میتوان جرات و جسارت علیخانی را در خلق زبانی نو و جاودانه کردن میلک ستود.
گفتنی است سه کتاب «عروس بید» ، «اژدهاکشان» و «قدمبخیر مادربزرگ من بود» پس از چندین بار تجدیدچاپ، بنا به تصمیم نویسنده، دیگر منتشر نخواهند شد.