محمود معتقدي (مجله تجربه): «دلفينها در خوابهايم شنا ميكنند» اولين مجموعه شعر «ساره دستاران» با آميزهاي از پازلهاي كوتاه، عاشقانه و برگرفته از عناصري از طبيعت، عشق و تنهايي و همچنين بسياري از خاطرهها و دلتنگيهاي دور و نزديك كه بيش از هر چيزي بايد گفت يك حس تمامعياري از دنياي كودكيها پس پشت شعرها كمين كردهاند و در اينجا و آنجا به كمك واژههاي شاعر پيش ميآيند تا غم «تنهايي» و «انتظار»هاي سمج را كوتاه و كوتاهتر كنند.
«چه فرق ميكند/ دوست داشتن يا دوست نداشتن
هر دو/ پيراهن يوسف را دريدند» (ص 58)
گفتنيست كه شروع شعرها، با ريتمي خاص و اغلب ناگهاني است و در فضاهاي مياني حس موضوعي و محتوايي خود را به نمايش ميگذارند اما در بخش پاياني شاعر براي جمع كردن پازلهاي شعري «تو گويي سعي دارد به هنجاري خاص و گاه شيرين، مخاطب را بيواسطه به چشماندازي روايي و به سادگي به مقصد برساند. شايد هم نوعي حكم صادر كردني را نيز در پي دارد. به عبارت ديگر، در بخش پاياني بسياري از شعرها توجه به تعليق و حسآميزي با مخاطب در آن كمتر به چشم ميخورد. به نظر ميرسد، حس روايت و ساختار داستاني، دنياي شاعرانه را در اينجا و آنجا كمرنگ كرده و شايد نوعي انديشه بر شانههاي واقعگرايي شاعرانه چه بسا سنگيني ميكند.
«چيزهاي تازه از راه رسيده داغاند/ مثل نان از تنور/ كتاب از چاپخانه/ مثل تو/ كه تازه به من رسيده بودي.» (ص 74)
در مجموعه «دلفينها در خوابهايم شنا ميكنند» شاعر با انتخاب نماد «دلفين»ها، گويي مظلومترين و بازيگوشترين موجود آبزي را براي خلق دستمايههاي قضاهاي انساني برگزيده است و اين نوع خم شدن به درون زندگي، آن هم از فراز سر «دلفين»ها نوعي خود ردپاي بازتابي از بخش نرم و ملايم لحظههاي كودكي و دوستي و حس عاشقانه را در زاويههاي مختلف به ميان ميكشد، شاعر در صيد لحظات، با زباني آشنا و شكليافته سخن ميگويد كه در چشمانداز آن، نگرشها و تمناهاي زنانه و عاشقانه از متن واگويي زندگي واپسين به چشم ميخورد.
«ميان ابرها سير ميكنم
هر كدام را به شكلي ميبينم
كه دوست دارم
ميگردم و دلخواهم را پيدا ميكنم
آدمها اما
شكل عوض ميكنند و
كاري از دست من ساخته نيست.» (ص 46)
گفتنيست كه در اين كارزار شاعرانه، همواره عناصري از اشياء و آدمها و دلواپسيها بر محور افقي و شكلهايي از گفتنها بر محور عمودي متن شاعر را به گذرگاههايي از روايتهاي فردي ميكشاند كه همانا دغدغههاي «تنهايي» و «از دستدادگي» همواره با نشانيهايي منفرد چيدمان واژهها را به خدمت يك نگرش هستيشناسانه از فضاهاي ملتهب زندگي ميگيرد. در اين گذرگاه حركت از سمت درياهاي بينشان و از خوابهاي كسي شروع ميشود كه «دلفين»ها و پرندهها به روايت لحظههاي آن، به ميدان درآمدهاند. نه در خوابها كه همه چيز در آبهاي آن ميگذرد!
«دارم منقرض ميشوم
مثل نسل گوزنهاي زرد
از سيبري تا فريدونكنار ميآيد
براي نجات خودش
آخرين بازماندهي درناهاي مهاجر
من آخرين بازماندهي خودم هستم
بايد از خودم كوچ كنم.» (ص 8)
شاعر در شكار لحظهها، در منظري به پا ايستاده است كه در چشمانداز آن، مقوله «عشق» در ابعادي گوناگون و به زبانهايي پنهان و آشكار، از روزگار «من» تا عبور از «تو» پيوسته از فرصتهاي «عادت» تا «تكرار رفتنها» گويي همه پديدهها، در يك عرصه به چشم شاعر زيبا و دستيافتني به نظر ميرسند. چراكه در بسياري از دستمايهها اين فضاهاي گاه ساده و گاه سيال سايهي «حضوري» فراتر از زمان و مكان از دنياي زيستن و پرواز و چه بسا دلتنگيهاي تباه شده، با تو سخن ميگويند!
«... نيستي/ با كلمهها معاشقه ميكنم/ شعر به دنيا ميآيد...» (ص 51)
و اين همه، آن فرصتهاي سيال شاعرانهايست، كه خلوت و تنهايي شاعر را به كام خود فرو ميبرد گفتنيست كه شاعر در گردشاش در شهر و در خيابان، تو گويي خود گمشده را ميجويد كه بازياب آن، در انديشههاي شاعرانهاش به روشني ديده ميشود:
«باران كه نبارد
تو هم نباشي
«فصل تمام شده» را هم
گلفروش ميگويد» (ص 87)
لذا، آنچه را كه در اين تابلوي بزرگ (زندگي) از منظر شعر جريان دارد، همانا تقابل روياها از يكسو و واقعيتهاي تلخ و شيرين از سوي ديگر كه به بوي كافهها، خاطرهها، ابرها و آدمها، همواره آغشته ميگردد. بيگمان، شاعر در پي تغيير وضعيتها يا چيزي نيست، وي ميبيند و تنها نشان ميدهد و سطرهاي پرحادثه و كم حادثه را به كمك حس روايت و گاه بر كشيدن تصاوير و استعاري خاص بيان ميكند كه در نهايت از زباني ساده و شفاف، به ديدار اتفاقهايي ميرود كه در مسير خوابهايش، دنياي زيبا و آبيهاي «دلفين»ها آن را به نمايش ميگذارند:
«بدجوري هواي مرا دارد
با من از خانه ميزند بيرون
پا به پاي من بر ميگردد
يك لحظه هم تنهايم نميگذارد
تنهايي» (ص 60)
شكي نيست كه اين همراه بودن در قالب و ساختاري ساده اما درخشان، ضربه نهايياش همان نمايش «تنهايي» است كه در فرصتي شاعرانه، به همنوايي مخاطب برميخيزد و در نهايت ايجاز به حوزه شعر راه پيدا ميكند.
در اين چشمانداز «دلفينها در خوابهايم شنا ميكنند» حوزه معنايي شعر در پيوند با بنمايه روايت، بيش از دستمايههاي شكلي و زباني خود را به رخ ميكشد. چراكه فضاهاي «شعر عاشقانه در كنار باورها و دلتنگيهاي موقعيتهاي اجتماعي در بسياري از لحظههاي شاعرانه، مخاطب را به سمت و سوي نوعي بيداري از شرايط زمانه ميكشاند. چراكه شاعر از فرصتي كه برميچيند، «فنم» موضوعاتي از جنس زندگي و واقعيتها همچون رودي خروشان در برابرش جاري است:
«خيابانهاي شهر
ديگر مرا به جايي نميرسانند
روي قدمهايم سنگيني ميكنند روي پلكهايم
لطفا اين قدر بوق نزنيد!
اين جنازه از خواب ميپرد.»(ص 86)
بيگمان، در اين گزارهها، از فضايي گفته ميشود كه به ظاهر، حكايت سادهاي به نظر ميرسد، اما در پايانبندي شعر، از پس يك معضل بزرگ اجتماعي و شهرنشيني، از روزگار انسان معاصر خواب زده، «چيز ديگري به دست ميدهد در اين گذرگاه شاعر با نوعي ادبيات، فضاهاي شاعرانه را به رنگها و فصلها پيوند ميزند كه اين چشماندازها در نوع خود داراي نگرشهاي سيال و زيبا هستند و همچنين است مضمونهاي تأثيرگذار فراواني از جمله در اين شعر كوتاه كه از پاييز ميگويد:
«مهربان است
در سردي هوايش
گرمم ميكند
رنگهاي گرمش.» (ص 90)
و اما، حكايت غربت و نوستالژي منتشر در اين زمانه همچون «ناگهان ابري در آينه» گاهي بر محور عمودي از «يادها» و گريهها ميگويد. از گريههاي دلتنگيها، تا گريههاي شادمانيها:
«در اولين همآغوشي/ هر دو/ به گريه افتادند/ هر كدام/ به ياد ديگري.» (ص 91)
بيگمان، اين شعر كوتاه، چشمانداز يك رمان سياسي و عاشقانه تراژيك را با خود در پي دارد (همانند بعضي از لحظههاي رمان معروف، «قطره اشكي در اقيانوس/ اشرلر آلماني) كه در عين ايجاز و پر از تصويرهاي به يادماندني، اين بار در يك شعر كوتاه عاشقانه اتفاق افتاده است.
در مجموعه «دلفينها در خوابهايم شنا ميكنند» كه در دو بخش «هويج افتاد»/ «ناگهان ابر درآينه» گرد آمده، به نظر ميرسد هر يك از اين بخشها ضمن پيام خودش، در نهايت به كليتي تمام از رويارويي انسان و طبيعت و عشق و كمي هم از مرگ ميرسد. از جزيرههايي دور و نزديك، كه مفهوم زندگي به زبانهاي گوناگون، حرف خودش را ميزند.
«پشت اين ميز/ با تو/ جريزهي من است/ حتا اگر دريايش/ جوي آب خيابان/ و به جاي كشيها/ ماشينها/ مرغهاي دريايي در دلم غوغا ميكنند.» (ص 40)
ساره دستاران در اولين تجربه شعرياش، با دستي پر به ميدان شعر امروز درآمده است و با همه افت و خيزهاي زباني و محتوايي، از يك نگاه حسي و زيباييشناسانهي عميق و شاعرانهاي برخوردار است. «دلفينها در خوابهايم شنا ميكنند» فرصتيست تا يافتههاي وي به داوري و خوانش گرفته شود. او تازه به ما رسيده است!
***
شماره تلفنهای 66496923، 88490392، 09360355401 و ایمیل این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ثبت سفارش و ارسال رایگان کتاب (خرید حداقل 4 عنوان) در خدمت علاقمندان کتابهای نشر آموت است. این طرح روز تعطیل ندارد و در تمام روزهای هفته (حتی جمعهها و روزهای تعطیل) میتوانید سفارش خود را اعلام فرمایید. برای مشاهده فهرست 110 عنوان کتاب نشر آموت (رمان ایرانی/ رمان خارجی/ شعر/ ایرانشناسی و ...) به سایت انتشارات آموت مراجعه فرمایید: www.aamout.com