الهام فلاح (روزنامه فرهيختگان): رمان «بیوهکشی» آخرین اثر یوسف علیخانی است که همزمان با نمایشگاه تهران از سوی نشر آموت وارد بازار کتاب شد و آنطور که از آمار کتابفروشیها و رسانههای ادبی برمیآید با اقبال خوبی مواجه شده است. بر رمان «بیوهکشی» ادبیات خاص اقلیمی به نام میلک از توابع قزوین حاکم است. هرچند که گاهی راوی خود میلکی زبان میشود و گاهی کمی از این نوع گویش و به قولی قاطی شدن با کاراکترهای داستان عقبنشینی میکند.
در داستان بیوهکشی بهرغم آنچه نام گرفته، بیوهای به کشتن نمیرود و آنچه هست سَرخوری بیوهای به نام «خوابیده خانم» است که بعد از ازدواج با هر یک از هفت پسر حضرتقلی جانشان ستانده میشود. رمان پر کاراکتر است که البته بسیاری از کاراکترها به جز خانواده گالش (چوپان)، حضرتقلی و خانواده «خوابیده خانم» نقشی جز سیاهیلشکر کاری در پیشبرد قصه ندارند.
در رمان «بیوهکشی» که رگههایی از سوررئال در آن دیده میشود، حضور موجود افسانهای به نام اژدرمار که از میانه چشمه سر در آورده است و یکییکی جوانهایی را که به همسری «خوابیده خانم» درآمدهاند، میبلعد، دلیلی بر این مدعاست. اگرچه راوی نتوانسته نقش روایتکننده محض را تا آخر حفظ کند و ناخودآگاه مهر تایید به باور خرافی اهالی میلک میزند، آن هم با وارد کردن سیدی موجه و مقبول که حکم به قربانی کردن برای اژدرمار را میدهد. علیخانی تعمدا یا غیر آن زنان «بیوهکشی» را تنها مایه مرگ مردان، قحطی و برهم زننده آسایش معرفی کرده است. «خوابیده خانم» که توان زاییدن پسری را ندارد و تنها یک دختر از او به عرصه میآید آنقدر منحوس است که بودن با او مسیری مستقیم است تا مرگ. ننهگل زنی است که موضعگیریاش نسبت به مرگ و بیماری تمام مردان از جمله همسر خود و همسر دخترش آنقدر سرد و بیتفاوت است که حتی در جوامع فوق متمدن هم این نوع خونسردی در برابر مشیتهای انکارناپذیر زندگی دیده نمیشود، چه رسد به پیرزنی روستایی. نکته دیگر مساله زمان است؛ زمان داستان را نمیشود دریافت.
البته شاید این تمهیدی بوده برای آنکه داستانی که بیشتر به افسانه میماند تا رئال، تاریخ انقضا نداشته باشد، اما شدت باورهای خرافی، رفتارهای مذهبی و اجتماعی و باورهای مردم روستا آنقدر بدوی هست که انتظار نداشته باشیم مبالغی مثل 10 هزار تومان به راحتی به زبان کاراکترهای داستان بچرخد.
یکی از شبهه برانگیزترین کاراکترهای رمان «بیوهکشی» اژدر پسرخاله «خوابیده خانم» است. این شباهت اسمی بین اژدرمار اژدرچشمه و این مرد جوان عاصی که از قضا عاشق «خوابیده خانم» است و هر بار تهدید میکند بالاخره او را به دست میآورد، این شبهه را در ذهن خواننده ایجاد میکند که قتل همسران خوابیده به دست اژدر صورت میپذیرد. اما هر بار سکوت و دم برنیاوردن «خوابیده خانم» خط بطلان بر کژاندیشی خواننده میکشد، در حالی که در پایان داستان بعد از مرگ هفتمین شوهر، «خوابیده خانم» دست به کار میشود و خودش انتقام هفت شوهر جوانمرگش را از اژدر میگیرد و او را میکشد. پایان داستان انتظار را برنمیآورد، چراکه از «خوابیده خانم» با آن ادعای عشقش، این همه سال سکوت و تماشای مرگ یک به یک شوهرانش پذیرفتنی نیست و همینطور کوچش از میلک. چرا این کوچ پیش از آنکه این همه خون ریخته شود انجام شده و این مطلب دلیل دیگری بر سیاهنمایی زنان دارد. «خوابیده خانم» تا زمانی که حرف از قربانی کردن دخترش -که او هم از جنس نسوان است- است برای عوض کردن این سرنوشت منحوس هیچ تلاشی نمیکند. گویا خود نیز از آن راضی است و در مسیر آن گام برمیدارد.
علیخانی با رمان «بیوهکشی» دین خود را به اقلیم خویش ادا کرده است، چراکه داستان در حین پیش رفتن خواننده ناآشنا را با زبان، گویش، آداب و سنن میلکیها در بسیاری از امور زندگی آشنا میکند و اگر چه گاهی دلزننده میشود، اما چیزی از دلنشینی آن نمیکاهد. اگر چه ادبیات هرگز متعلق به اقلیم خاصی نیست و امری است سیال، لزوم حضور ادبیاتی از این دست که فارغ از فضای کافیشاپها، پارکها و بزرگراههای تهران بستر داستانهایی بکر و بیبدیل را فراهم میکند از ملزومات ادبیات امروز ماست.
نگاهها به «بیوهکُشی»
مرتضا كربلايي لو ( وبلاگ شخصی) ... اينجا
محمود قلي پور (روزنامه فرهیختگان) ... اينجا
حميد نورشمسي (مجله پنجره) ... اينجا
مرجان محمدي (صفحه فیس بوک) ... اينجا
مهديه جيراني (ایمیل) ... اينجا
آرش شفاعي (روزنامه قدس) ... اينجا
سعید شریفی (صفحه فیس بوک) ... اینجا
الهام فلاح (روزنامه فرهیختگان) ... اينجا