یکی از باسوادترین نویسندگانی که در عمرم دیدم #بیژن_بیجاری بوده است. بعد از یک سال سماجت و پیگیری، بالاخره سال ۱۳۷۶ رضایت داد یک پنجشنبه و جمعهای در خانهاش که روبروی زندان قصر بود، بنشینیم به گفتگو. از ساعت ۸ صبح شروع به حرف زدن میکردیم تا ۸ شب. آنقدر زلال بود که معلمی چنین ندیدم هرگز. هرچه دربارهی #داستان #سنتی و #مدرن و #پسمدرن میدانست گفت و بعد رسیدیم به بررسی داستانهایش.
توجه ویژهاش به زبان و جهان منحصر به فردش که پر از آب و پاکی است، خواندنی است. خوانندهی امروز همچنان برخلاف آنچه در جمعهای ادبی گفته میشود، دنبال قصه است و قاعدتا خواندن داستانهای کسانی مثل بیجاری، برایشان غیرممکن.
از آن همه گفتگو، تنها چهل صفحهاش در کتاب #نسل_سوم_داستان_نویسی_امروز_ایران منتشر شد و الباقی پیادهشده از نوارهای کاست، همچنان در بایگانی کتابخانهام، بیصدا نشسته است.
بعد هم که #بیژن_بیجاری رفت از ایران و حسرتی دیگر نشست بر جان ادبیات ایران.
سال ۱۳۹۵ ازشون خواهش کردم اجازه بدهند، کتابهایشان را در #نشر_آموت منتشر کنم. استقبال کردند. بعد هم جناب رمضانی در #نشر_مرکز و جناب کریمی در #نشر_نیلوفر همراهی کردند و مجوز کتابها را به آموت منتقل کردند و سه مجموعه داستان #عرصه_های_کسالت و #پرگار و #قصه_های_مکرر در یک جلد به عنوان #سه_مجموعه_داستان و #دو_رمان شامل دو رمان #تماشای_یک_رویا_تباه_شده و #باغ_سرخ در زمستان ۱۳۹۶ در تیراژ ۵۵۰ نسخه منتشر شدند.
با گذشت دو سال و نیم از انتشار این کتابها، هنوز ۲۰۰ نسخهاش را هم نتوانستم بفروشم و شرمندهی نویسندهاش هستم که از بهترینهای عرصهی #نوشتن است.
همین
https://www.instagram.com/p/CEQ1X5UpYIc/?igshid=mdp0mqowsw0z