این مجموعهداستان اثری ماهرانه و نفسگیر است که در عین گزندگی و متفاوت بودن، احساسات در آن به روشنی و به شکلی غمانگیز بیان شدهاند.
در این داستانهای مرتبط دربارهی تجربیات مهاجران، آنا منندز از همان ابتدا خود را داستانگویی حرفهای نشان میدهد که با طنزی یکدست و بینش دقیق سیاسی به بررسی رویاها در مقابل واقعیتهای زندگی شخصیتهای داستانهایش میپردازد؛ مجموعهای از تصاویر خانوادگی که بیانگر چشمانداز جامعهای از مهاجران تبعیدی است، جامعهای غنی از میراث باستانی، خاطرات و شوق بازگشت به گذشته.
آنا منندز، نویسندهی کوبایی ساکن آمریکا، در اولین اثر خود «من در کوبا یک جرمن شپرد بودم» چنان منتقدان را تحتتاثیر هنر داستاننویسی خود قرار داده است که اکنون در بسیاری منابع مرجع در زمینهی داستان کوتاه به این مجموعه داستان اشاراتی میشود. منندز در این مجموعه داستانهایی را گرد هم آورده است که اگرچه از نظر خط داستانی ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما بنمایههای تکرارشوندهی مهاجرت، جامعهی مهاجر و مشکلات مهاجرانی که گذشتهی خود را بر دوش میکشند، سبب شده است این داستانها دارای یک رشتهی درونمایهای مشترک باشند. منندز با استفاده از داستانهایی که با تکنیکهای مختلف نوشته شدهاند، از رئالیسم جادویی و سورئالیسم گرفته تا داستانهای رئالیستی و گزارشگونه، به خوبی تصویر دقیقی از زندگی، آمال و غمهای مهاجران کوبایی ساکن در آمریکا را ارائه کرده است. منندز دو رمان دوست داشتن چه (2003) و آخرین جنگ (2009) و یک مجموعهداستان دیگر با عنوان وطن خوشبخت (2011) را در کارنامهی خود دارد.
دکتر کیهان بهمنی، متولد ۱۳۵۰، مترجم و استاد دانشگاه است. از وی ترجمهی کتابهای خدمتکار و پروفسور، انتقام، پلیس حافظه، دختری که پادشاه سوئد را نجات داد، پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد، پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت، پیرزن دوباره شانس میآورد، پیرزن دوباره قانونشکنی میکند، من از گردنم بدم میاد، کشتن عمهخانم، و خدا به داد آدم ابله برسد در نشر آموت منتشر شده است.
نظرات:
«اثری دردمندانه و پرمغز.» (ریچارد اِدِر، نیویورکتایمز بوکریویو.)
منندز جریان سرچشمهی رویاهای شکستخورده و آرزوهای دستنیافته را میگشاید و اجازه میدهد ما نگاهی مختصر به تجربیات آمریکاییهای کوباییالاصل بیندازیم. (آریل گونزالز، میامی هرالد)
«منندز روایتی روحبخش را به خوانندگان خود ارائه میدهد که سرشار از روح زندگی میان گذشته و حال، میان خواهش و افسوس و باز میان شادی و فاجعه حرکت میکند.» (دونا ریفکایند، بالتیمور سان)
«باشکوه ... جامعهای که از دل این داستانها سر برمیآورد محصول طنز و غمی شدید و استعداد داستانگویی است» (فیونا مید، سیاتل تایمز)
«تصویری لطیف و گاه با دندانهای تیز از جامعهی کوباییهای تبعیدی ساکن در میامی آمریکا ... شجاعانه، طنز و واقعگرایانه» (بن اهرنریک، لسآنجلس ویکلی)