(زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز/درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۶۴، پاریس)
#داستان_نویس ، #نمایشنامه_نویس و #پزشک ایرانی بود.
ساعدی در کنار #بهرام_بیضایی و #اکبر_رادی از سرشناسترین نمایشنامهنویسان ایران به شمار میرود.
هنگامی که در دبیرستان مشغول به تحصیل بود اولین داستانهایش در هفتهنامهٔ دانشآموز چاپ شد. همچنین داستان بلندی به نام از پانیفتادهها نوشت که مجلهٔ کبوتر صلح آن را به چاپ رساند.
ساعدی در خردادماه ۱۳۳۳ توانست دیپلم طبیعی خود را بگیرد و یک سال بعد و در بیستسالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد.
دوران دانشجویی ساعدی در تبریز با فعالیتهای سیاسی و شرکت در جنبشهای دانشجویی و آشنایی و دوستی با افرادی چون #صمد_بهرنگی همراه بود. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. در همین زمان مجموعهداستان کوتاهِ شبنشینی باشکوه را در تبریز منتشر کرد و نمایشنامهٔ کلاته گل را نیز بهصورت مخفی در تهران به چاپ رساند.
وی در جستجویی مداوم برای شناخت ایران و مردمان سرزمینش بود. او به نقاط مختلف ایران سفر کرد. حاصل سفر او به آذربایجان «ایلخچی» و «خیاو» بود. حاصل سفرش به بنادر جنوب «اهل هوا» و «ترس و لرز». این سفرنامهها که بر عینیات جامعه استوار بود، سبب رشد «منطقهگرایی» در ادبیات معاصر ایران گردید.
ساعدی سالها با نام مستعارِ "گوهرِ مراد" آثار خود را منتشر میکرد. او در گفتگویی منتشرنشده دربارهٔ انتخاب این نام گفتهاست که در پشت خانهٔ مسکونیشان در تبریز، گورستانی متروک بود و او گاه ساعتها در این گورستان قدم میزده و در یکی از دفعات چشمش به گور دختری به نام گوهر-مراد میافتد که بسیار جوان از دنیا رفته بوده، و همانجا تصمیم میگیرد تا از نام او بهعنوان نام مستعارِ خودش استفاده کند.
سه فیلم براساس فیلمنامههای ساعدی ساخته شدهاست: #گاو (اقتباسشده از داستان چهارم #عزاداران_بیل) و #دایره_مینا (اقتباسشده از داستان #آشغالدونی) هر دو به کارگردانی #داریوش_مهرجویی ، و #آرامش_در_حضور_دیگران براساس داستانی به همین نام به کارگردانی #ناصر_تقوایی.
سرانجام ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه سال ۱۳۶۴ شمسی، پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سَن آنتوان پاریس درگذشت و روز جمعه هشتم آذرماه، در گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد.