حتی اگر مثل ویل دورانت فکر کنیم و مهاجرت را پدیدهای تمدن ساز بدانیم بازهم نمیشود انکار کرد که این پدیده، تجربهای تلخ است؛ تابلویی از تیرهروزی طبیعی آدمی؛ نمایشگاهی از ناتوانی ذاتی بشر.
حتی اگر مثل ویل دورانت فکر کنیم و مهاجرت را پدیدهای تمدن ساز بدانیم بازهم نمیشود انکار کرد که این پدیده، تجربهای تلخ است؛ تابلویی از تیرهروزی طبیعی آدمی؛ نمایشگاهی از ناتوانی ذاتی بشر.
زهرا خانلو
تا به حال آلبوم ورق زدهاید؟ چه چیزی در عکسها توجهتان را جلب میکند؟ مکان عکس؟ زمانش؟ آدمهایش؟ عکسها قطعاتی جداافتاده از داستانهای کامل زندگی آدمهاییست که در قاب آن جا گرفتهاند و شاید هرگز نتوانید از این قاب فراتر بروید و از پس و پیش آن مطلع شوید. همچون لوحی باستانی، جدامانده از الواح دیگر که به تنهایی از زیر خاک بیرون آمده است و قبل و بعدی ندارد و فقط پارهای از روایت را با خود حمل میکند. حالا فرض کنید چنین قصهای بخوانید، بی پس و پیش. داستانی کوتاه.
اِما کاد (Emma Codd) از سایت nzbooklovers. co. nz
سالی تورن استرالیایی که کارش را با رمان نفرتبازی آغاز کرد، قطعاً توانست شروع خوبی داشته باشد. داستان رمانتیک-کمدی جذاب او حقیقتاً خندهدار و کاملاً درگیرکننده است و با موج استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شده. بعد از خواندن کتاب بود که دلیلش را متوجه شدم! این کتاب اثر جسورانه و خوشمزهای است که همزمان با خندههای بلند توانست قلبم را به تپش درآورد.
مارال اسکندری
بر خواننده است که به هنگام ورود به جهانِ داستانی خود را با آن تطبیق دهد. بر نویسنده است کاری کند تا این انطباق به زحمتش بیارزد. (عناصر داستان؛ رابرت اسکولز، فرزانه طاهری، ص ۲۱)
خوانندهی رمان جنگل پیش از هر چیز باید بپذیرد که این رمان دو راوی دارد. تقریباً یک فصل در میان راوی عوض میشود بیآنکه مسیر پیشرفت داستان را ناهموار کند. دانای کل روایتگر یک درام هیجانانگیز است و «پاول کوپلند»، دادستان نیوجرسی، با شرح دغدغههای حرفهای، عاطفی و خانوادگی خواننده را مجاب میکند که شخصیت اصلی رمان جنگل است. پاول یک پدر جوان مجرد است از طرفی مردی موفق در حیطهی کاریاش محسوب میشود.
هفت سال پیش کتابی خواندنی از #یوکو_اوگاوا به نام #خدمتکار_و_پروفسور را به شما معرفی کردم که خوشبختانه مورد پسند خیلیها قرار گرفت.
امشب میخواهم کتابی خواندنیتر از اوگاوا را به شما معرفی کنم، کتابی به نام «#پلیس_حافظه» که به تازگی با ترجمه #کیهان_بهمنی توسط نشر آموت منتشر شده است.
پروانه سراوانی
سهگانه تشکیل شده از سه مجموعه داستان که پیشتر به صورت جداگانه به چاپ رسیده: قدمبخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان و عروس بید
همخوانی این سه مجموعه داستان در کنار هم مجال بررسی و قیاس بین این سه اثر را برای خواننده فراهم میکند.
بعد از مکان بیجغرافیای میلک که جهان داستانی نویسنده در داستانهای کوتاه او( و حتی رمان بیوهکشی) ست، فرهنگ بومی و خردهفرهنگهای خرافی روستایی مهم ترین شاخصهی داستانهای سهگانه است. داستانها حول موجودات عجیب و غریبی که اهالی روستا بهشان عقیده و ارادت دارند میچرخد. مردم از این موجودات نمیترسند یا اگر میترسند ترسی آمیخته به هیبت و احترام است. غولی که دختران را میبرد، یه لنگ که لای درختان سپیدار قد علم میکند،کفتالپری که جنازه میبرد، مردگانی که به هیات پیشین خود، میان مردم باز میگردند، همه و همه باورهایی هستند که میان مردمان روستایی قصههای سهگانه حضور دارند. این باورها در هر نقطه از جهان با اشتراکات و افتراقات کمابیش نزدیک در جریان است. اما استفادهی نویسنده از کاربرد این روایات، در بستر قصه، فرمی خواندنی و جذاب از داستان روستایی را خلق کرده.
ناصر یُلمه
قالب رمان از گذشتههای دور تا به امروز مورد استفادهی افراد مختلفی بوده و هست که میخواهند دانستهها، آرا، عقاید و عواطف و... خود را به دیگران منتقل کنند.این افراد، احساس میکنند که دانستهها و واسوختههای درونی خود را باید با دیگران به اشتراک بگذارند. پس از این کار است که نوعی احساس سبُکی و آرامش به ایشان دست میدهد.
از میان صدها و هزاران رمان در طول تاریخ، طبق آن مَثَلِ معروف، آن چه که از دل برآمده، لاجرم بر دل نشَسته است. برخی از رمانها برای تفنّن نگاشته میشوند که علاقمندان خود را دارند. ولی در برخی از آنها، علاوه بر جنبهی تفنّن، انتقال پیامی هم در خفا یا ظاهر، صورت میگیرد. (هرچند در رمانهای تفنّنیِ صِرف هم پیامی وجود دارد)
یوسف علیخانی در بیوهکشی بیداریهایش را در خواب میبیند و در خوابهایش زندگی میکند و در جایی این زندگی را سپری میکند که در بالاترین خانهای میلک، مشرف به خانهی پیلآقا از پنجرهی تخیلش به هفت چشمه و هفت کوه میلک نگاه میکند.
یوسف، پیلآقایی را تصویر میکند که اگرچه شیخ امین(از بزرگان سابق میلک) نیست ولی حرفش برای اهالی حجت است.
او با حضرتقلی و قشنگ به میلکی میآید که خود بر اساس تخیل خویش آنرا میسازد و نه الزاما" میلکی که واقعیت جغرافیایی دارد و سرزمینی را تصویر میکند آکنده از خرافه، طلسم و سنت و با مردمانی تسلیم در برابر تقدیر.
علیخانی با لحنی از زبان مردم میلک با مخاطب سخن میگوید که خواننده ضمن درک فضای حاکم بر محیط مورد نظر، براحتی با این لحن و زبان ارتباط برقرار میکند.