زهرا خانلو
تا به حال آلبوم ورق زدهاید؟ چه چیزی در عکسها توجهتان را جلب میکند؟ مکان عکس؟ زمانش؟ آدمهایش؟ عکسها قطعاتی جداافتاده از داستانهای کامل زندگی آدمهاییست که در قاب آن جا گرفتهاند و شاید هرگز نتوانید از این قاب فراتر بروید و از پس و پیش آن مطلع شوید. همچون لوحی باستانی، جدامانده از الواح دیگر که به تنهایی از زیر خاک بیرون آمده است و قبل و بعدی ندارد و فقط پارهای از روایت را با خود حمل میکند. حالا فرض کنید چنین قصهای بخوانید، بی پس و پیش. داستانی کوتاه.
شاید تا به حال کتابی خواندهاید که مجموعهای از این قطعههای کوچک بوده است. اگر این تکهها را یکپارچه ببینید، چشمانداز کلی آنها باید چه هیبتی داشته باشد؟ شاید رد نگاهتان را بگیرد و از یک سر سرزمینی به سر دیگرش ببرد. یا در زمان و دورهای خاص شناورتان کند. یا آدمهایی جوراجور را با نخی از مفهومی خاص تسبیح کند و در مسیر داستانها برایتان دانه کند. داستانهای کوتاه مرزهای جهان شما را گسترش میدهد. به آمریکا نرفتهاید اما رنگ و بویش را میان همین داستانهای چند صد کلمهای میبینید و میشنوید. دلتان معلق میان زیستن روستایی و شهری نبوده است اما آنقدر با شخصیتهای مختلف این چالش را تجربه میکنید که دیگر میدانید آن که دل در گرو حومه دارد، به چه فکر میکند و او که در تنگنای زندگی شهری میخزد در پی چیست. در دهههای مختلف زندگی نکردهاید اما میدانید که مردم هر دهه چه انتخابهایی داشتهاند و از آن میان چه انتخاب کردهاند و عامل برانگیزانندۀ انتخاب درست یا غلطشان چه بوده است.
معمولاً این پازل خوشآبورنگِ داستانی به دو صورت جمع میشود:
ــ فقط داستانهای یک نویسنده در کتابی جفت و جور میشود مثل مجموعۀ داستانهای فلانری اوکانر که همۀ داستانهای نویسنده یکجا گرد آمده است. در این کتاب، اوکانر با داستانهای کوتاهش ما را به ایالتهای جنوبی آمریکا میبرد و دمخور نسل رو به زوالی میکند که در تغییرات مهیب دورۀ خود سرگردان و مبهوت به نظارۀ سقوط ایستاده است. نسلی که گاهی حتی نمیتواند سربرآوردن و استقلال سیاهپوستان را تاب آورد و اجرای آداب مسیحیت گاهی برایش به شکل خندهداری جدیست.
ــ گاهی هم در این پازل داستانهایی کوتاه از نویسندههای مختلف کنار هم مینشینند که نمونهای از آن را در مجالی دیگر معرفی میکنیم.