بورسا، فریادی از بطن لهستان...
نوشتهی «مهدی مرادی»
"کشتن عمه خانم"، یکٓه رمان آندری بورسا، نویسنده قرن بیستمی لهستان است که با روایتی هولناک و نگرشی هنجارشکن پا در ورطهی پرهیاهوی خسران آدمی میگذارد و به شیواترین شکل ممکن در عین لفافهگویی، بشریت انسانی - و چه بهتر که به صراحت گفتهشود "غیرانسانی" - را به نقد میکشد. بورسا حاکمیتی را به تصویر میکشد که در دهههای میانی قرن بیستم بسیاری از سرزمینهای جهان را به طلسم افیونی خود گرفتار ساخته است و این حاکمیت بیش از آنکه تلاطمی سیاسی باشد، آسیبیست انسانی و بشری؛ از درون و بطن آدمی در راستای زیست اجتماعی بشر. در بحرانی که عقیده "زیست طلبی" خود برهانی ست برای بطلان کشیدن حق زیست دیگران. در آن دم که انسان - و چه بسا انسان جمعی و بشریت - به باوری میرسد که سلب حق زیست جمعی معیاری ست بر تداوم زیست شخصی.
مرگ و کشتار که فعلی منحوس و آسیبرسان است گاه به مناسبههای اجتماعی در جایگاه لزوم قرار میگیرد، بدان سان که بشریت به نقطهای میرسد که در آن لزوم استمرار فردگرایی خود حقیست در قبال نابودی اجتماع. این دم است که سوالی اساسی به پرسش مینشیند: شورِ ویران راهی برای آبادانی بوده؟!