امروز فکر میکردم گیرم شخصا از نحوهی معرفی #بلاگر_کتاب ها خوشام نیاید اما آیا میتوان این موضوع را نادیده گرفت؟
تاثیر حضور این گروه (چه قبولشان داشته باشید و چه مخالفشان باشید) غیرقابل انکار است.
و البته از نگاه یک #کتابفروش قدردانشان هستم که چراغ #کتاب و #کتابفروشی را زنده نگه داشتهاند.
ممکن است از دید یک #ناشر انتقادها یا حتی انتظارهایی ازشان داشته باشم که قاعدتا از دید آنها اصلا مهم نیست؛ چون دارند کارشان را میکنند.
شکی نیست که نود درصد این #بلاگر_کتاب ها به شکل هرمی از یک مجموعه و یک ناشر بخصوص پشتیبانی و مدیریت میشوند که اگر هشدارهای یک کتابفروش را نخوانند و نشنوند در درازمدت، نهتنها کارشان بیارزش میشود که اعتبارشان را از دست خواهند داد و تبلیغشان به ضدتبلیغ تبدیل خواهد شد.
این روزها دارند پرفروشهای سالیانهشان را جار میزنند و اگر دوازده کتاب را اعلام کرده باشند، هفت کتاب، از همان ناشر پشتیبانشان هست و نهایت از ناشران همسو باهاشون، یک کتاب معرفی کردهاند.
نقش غیرقابل انکار این دوستان که اغلبشان هم دختران بلاگر هستند، زمانی هویدا میشود که هیچ هماهنگی و اتفاقنظری در میان #کتابفروشان وجود ندارد و من کتابفروش، یک دست هستم و یک دست، هرگز صدا نخواهد داشت.
مشکل بزرگ این مجموعه زمانی آشکار شد که همه به شکل هرمی، با دستور از سر هرم و با تولید محتوایی که یک نفر انجام داده، کتابی را معرفی کردند؛ و میکنند. و این ناخواسته نشان میدهد این بلاگرها اصلا هویت ندارند و کتابها را نخوانده و نمیخوانند؛ که میدانم خیلیهایشان میخوانند اما من مخاطب روایت اول شخصشان را نمیبینم و حق بدهید پیشداوری کنم.
جمعبندی حرفام اینکه ناشر پشتیبان این مجموعه به گمانم باید از اینکه اینطور بهوسیلهی این مجموعه انگشتنما شده، بترسد و برای اینکه این زیرمجموعهی ارزشمند را از دست ندهد، در سیاستهایش بازنگری کند که در درازمدت هم باعث بقای خودش باشد و هم چراغ کتابفروشیها را روشن نگه دارد؛ من جای این ناشر بودم اجازه نمیدادم کتابی ازم دیگر معرفی شود چون خوانندهها خیلی باهوشتر از ما هستند.
برای همهی بلاگرهای کتاب آرزوی موفقیت دارم.
صفای وجود همهتان