جامجم آنلاين: در كتاب «آلبوم سفيد نوشته جان ديديون» ميخوانيم، ما به خاطر اينكه زنده بمانيم براي خودمان داستان ميگوييم. گرچه ممكن است در داستانهاي امروزي با محدوديت و كوچكشدن شخصيتها روبهرو شده باشيم ولي تئا آبرت در رمانش «همسر ببر» نشان داده كه چطور اسطورهشناسي در داستان عنصري حياتي است (در جايي كه تاريخ با تعمق و تفكر همراه است) بخصوص در دوران جنگ و تباهي.
همسر ببر در يكي از ايالتهاي بينام بالكان و نزديك به حال و هواي يوگسلاوي سابق، جايي كه تئا آبرت به دنيا آمد، شكل گرفته است.
ناتاليا، دانشجوي جوان رشته پزشكي در مسيرش به يتيمخانهاي در سرزمينهاي قلمرو دشمن از مرگ پدربزرگ محبوبش مطلع ميشود.
با اينكه حتي همسر پيرمرد از بيماري او اطلاعي نداشته، ولي ناتاليا به عنوان مونس و محرم اسرارش نهتنها از مرض سرطان او خبر دارد، بلكه در بسياري از ماجراهاي باور نكردني پدربزرگش نيز سهيم است كه دوتا از جذابترين و خارقالعادهترينشان داستان مرد فناناپذير و داستان همسر ببر است.
اين افسانهها در دهكدهاي كه يتيمخانه در آن واقع شده دوباره در ذهن ناتاليا جان ميگيرند و زنده ميشوند، جايي كه خرافه و اوهام بر علم پزشكي غلبه كرده است.
خانوادهاي كولي كه از بيماري مرموزي رنج ميبرند به دنبال در آوردن استخوانهاي عموزادهشان كه احتمال مدفون بودنش در آن زمينها ميرود در يك انگورستان مشغول حفاري هستند؛ كشتهاي از جنگهاي قومي قبلي در منطقه بالكان.
يكي از اعضاي خانواده توضيح ميدهد كه روح او «مورا» دوست ندارد در آنجا بماند و در عذاب است و اين باعث بيماري ما شده است و زماني كه پيدايش كرديم از اينجا ميرويم.
پافشاري آنها ناتاليا را وادار به تعمق بيشتري راجع به پدر بزرگش ميكند و معلوم ميشود كه او تنها بوده و در كلينيكي نزديك گالينا مرده، شهر كوچكي نزديك روستايي كه در آن متولد شده بود.
وقتي ناتاليا به دنبال پيدا كردن وسايل و متعلقات پدربزرگش به آنجا سفر ميكند متوجه ميشود كه جستجوي پدربزرگش براي ملاقات با مرد فناناپذير او را به زادگاهش برگردانده است.
تاريخچه روستاي گالينا نيز با افسانه همسر ببر گره خورده است. داستان با فرار يك ببر از باغ وحش محلي در بهار سال 1941 و هنگام بمباران مداوم شهر و خرابيها شروع ميشود و ببر به سمت جنگلهاي حاشيه گالينا و خانههايش ميآيد.
پدر بزرگ ناتاليا كه در آن زمان پسر بچهاي بيش نيست و عاشق شخصيتهاي كتاب جنگل كه هميشه همراهش است، ببر را حيوان زيبايي ميبيند، ولي روستاييهاي وحشتزده به دنبال يك شكارچي براي كشتن ببر هستند.
ببر دوست و همپيمان ديگري هم در گالينا پيدا ميكند، زن كر و لال مهجور و تحت ستمي كه همسر قصاب دهكده است و زماني كه حامله ميشود و حتي با وجود ناپديدشدن مشكوك شوهرش تمامي اهالي روستا او را همسر ببر صدا ميزنند و معتقدند كه او از شيطان چشم سرخ يعني از همان ببر باردار است.
رمان مدام از گذشته به زمان حال و برعكس در حركت است، فصل به فصل و مابين داستان كوليها و همسر ببر به فاصلههاي كوتاه از تجربههاي ناتاليا در يتيمخانه ميگويد.
حركت دائم كه در آغاز قدري دشوار به نظر ميآيد، ولي در ادامه با قلم خارقالعاده «آب رت» در روايت داستانها دشواري كنار ميرود و همه چيز باورپذير و قابل لمس و كاملا صميمي ديده ميشود.
او نهتنها خوانندهاش را مشتاق پيگيري سرنوشت محتوم و رنجآور مرد فناناپذير ميكند، بلكه گاهي با نوعي طنز به كل ماجرا حالت شوخي ميدهد.
انسان، اسطوره و هر كدام از شخصيتهايي كه در همسر ببر به طرزي دوستداشتني ارائه شدهاند ميتوانستند داستان مجرد و مجزايي براي خودشان باشند. از مرد فناناپذير گرفته تا داروگر محله. در واقع تنها شخصيت در رمان همسر ببر كه ما هيچوقت شناخت دقيقي از آن پيدا نميكنيم شخص ناتاليا است و به عنوان يك شخصيت فعال كه بازگوكننده زندگي پدربزرگش است نقش و عملكرد به نسبت كمتري دارد.
همسر ببر مطمئنا در ژانر رئاليسم جادويي قرار ميگيرد و وادارمان ميكند كه آن را با آثار گابريل گارسيا ماركز و حتي كافكا مقايسه كنيم.
رمان آبرت در ارتباط با ساختار و شيوه نگارش هنوز راهي طولاني در پيش رو دارد ولي نتيجه كارش در اين رمان خواننده را متحير ميكند. توجه او به جزئيات در خلق دنيايي باور كردني، بهرغم عناصر جادويياش، كار يك داستاننويس بالغ و با تجربه است.
در پايان رمان، نتيجهگيري ناتاليا به مخاطب ميگويد كه حقيقت اين داستانها كمتر از ميزان رمزآفريني و سمبلگراييهايي كه ايجاد كردهاند، است و در جايي اواخر داستان ميخوانيم كه:
«اگر موقعيت فرق ميكرد، اگر مردم گالينا قدري بيشتر از انزواي زودگذرشان آگاه بودند، آگاه از اين بابت كه همه چيز در بستر زمان حل ميشود، قبل از اينكه جنگ آنها را احاطه كند، خشمشان نسبت به ببر و همسرش تا اين اندازه شدت نميگرفت و شايد ميگفتند اصلا چيز عجيبي نيست، يك نوع داستان عاشقانه است و بعد ميرفتند سراغ يك شايعه ديگر...»
به همين نحو، چه داستان همسر ببر زاييده ذهن فعال آبرت باشد يا ساخته و پرداخته تاريخچه شخصي او، به هيچ وجه اهميت خاصي ندارد.
چرا كه او دنيايي مملو از سنتها و اوهام و خرافه را به دوش ميگيرد و در كمال امنيت و اطمينان روي كاغذ ميآورد و هيچ جزئيات نانوشتهاي باقي نميگذارد و در نهايت دستاوردي قابل ملاحظه در ابتداي كارش ميشود.