حميد نورشمسي (روزنامه جوان): حس ميكنند كه اصلاً اينگونه بايد بود و جز آن شيوه و راهي براي نوشتن وجود ندارد। منظورم دقيقاً ساده نوشتن است، ساده نه به معناي به كار بردن عبارات و كلماتي ساده در نوشتن كه البته اين هم يكي از مهمترين نكات در برخورد با مخاطب است اما سادهنويسي در اينجا كه ميگويم، منظورم درست روايت صاف و پوستكنده در رمانهاي امروز ايراني است.
از اين منظر شايد بايد گفت كه رمان ايراني را بايد به دو بخش تقسيم كرد: بخش نخست رمانهايي است كه از شدت سادگي در نوشته شدن و مخاطب به بلاهت كشيده شده و به شيوهاي حماقت گونه مخاطب و شعور او را به بازي ميگيرد و از طرف ديگر گاه به قدري عجيب و پيچيده و تنها مطابق با اوهام ذهني نويسنده نوشته شده است كه انگار قرار نيست هيچ كس جز او از آن درك درستي داشته باشد، البته گونه سومي را هم ميشود يافت كه به آن رمان بينابيني ميگويم؛ رمانهايي كه داستاني ملايم دارند و سعي ندارند چالشي عجيب در ذهن مخاطب ايجاد كنند. گاه جذاب هستند و گاه نوآوريهايي را از ذهن خلاقه نويسنده نشان ميدهند اما به قول معروف رمان شش دانگ نيست. اينها همه بهانهاي براي نگاه انداختن به نخستين رمان «نامحرم» است كه اولين اثر ياسر نوروزي به شمار ميرود؛ داستاني كه با تبليغات فراوان مبني بر متمايز جلوه كردن آن در نمايشگاه كتاب امسال منتشر شد و تلاش فراواني نيز دارد تا خود را از رده رمانهاي دسته اولي كه ياد شد به رده رمانهاي دسته سوم سوق دهد.
نامحرم در نگاه نخست ايده جذابي دارد. ايدهاي در رده داستانهاي عامه پسند كه ميتواند به خوبي مخاطب هدف خود را نشانه رود و به سمت خود جذب كند؛ روبهرو شدن عدهاي نوجوان با يك دختر فراري آن هم در محلههاي پايين شهر تهران. نوروزي در انتخاب اين سوژه هوشمندي خاصي به خرج داده است و در كنار آن سعي كرده است تا همه المانهاي لازم براي پرورش اين ايده را نيز در خلق اثر خود به كار ببندد كه به اعتقاد نگارنده دور شدن از متن رمان و توجه بيش از پيش از اين حواشي به كار او لطمه وارد كرده است.
ساده اگر بخواهيم بگوييم نامحرم رماني است به شدت پرگو و پر حاشيه، سرشار از زوائدي كه نبودنشان به داستان لطمه نميزند و بودنشان دليلي است براي خوب پرداخته نشدن اصل ماجرايي كه رمان درصدد روايت آن است. بسياري از وقايع و اتفاقات رخ داده در اين رمان كاركردي جز به حاشيه راندن مخاطب از بطن ماجرا و قضات او براي پردازشي كه نويسنده از متن ماجراي رمانش داشته است، ندارد. اين موضوع تا جايي ادامه مييابد كه مخاطب پس از طي نزديك به ۴۰ صفحه نخستين رمان هنوز نميداند قرار است با چه ماجرايي و در چه بستري روبهرو شود و تنها چيزي كه عايدش شده است، معلق ماندن در لفاظيهاي چند نوجوان است.
تقسيم بنديهاي ناهمگون نوروزي در رمانش با تكرار عجيب و غريب عناويني چون چهار روز قبل، چهار روز بعد كه از سوي نويسنده براي نوعي شاخ و برگ دادن به شخصيت پردازي در داستان به كار گرفته شده است به دليل تكرار و دوري از خلاقيت نگارشي در نهايت به يكي از عناصر اصلي سردرگمي مخاطب در مواجهه با اين اثر منجر ميشود.
كشدار بودن كابوس وار رمان براي روايت يك رخداد شايد با اين فلسفه رخ داده باشد كه رمان امروز به اقتضاي مخاطبانش نبايد مستقيم و كلاسيك بطن داستان خود را رو كند اما بدون شك در نهايت امر چيزي جز خستگي و دوركردن مخاطب از شادابي و نوبودن محور روايت كه مواجهه دختر فراري با نوجوانان است، كاركردي ندارد.
آدمهاي معمولي كه نوروزي اصرار دارد با زباني شبه طنز از آنها در نامحرم روايت كند، از قضا تنها به واسطه نوع روايت او در رمانش به ورطه تكرار افتادهاند. حتي در ديالوگهاي روزانه خود نيز حرف تازهاي براي مخاطب ندارند و در نهايت به ورطه زبانبازيهاي روزانه و به اصطلاح كلكلهاي زباني افتادهاند كه گاه حتي حوصلهبر نيز است.
نوروزي در رمان خود تلاش فراواني دارد تا بگويد برخي از نمادهاي به كار رفته در روايتش مانند «قفل» از نظر او معنايي فراتر از ظاهر فعلي خود دارند اما از پس اين كار بر نيامده است. رمان او براي وارد كردن چنين ضربهاي به مخاطب خود چيزي در اندازه ترسيم موقعيتي حقيقي و در عين حال جدي كه به دور از هر نوع لودگي حرف بزند، كم دارد. شايد انتخاب زبان طناز براي مخاطب در رماني مانند نامحرم جذاب باشد اما اگر نويسنده به دنبال بازكردن گرههاي اجتماعي در رمان خود بوده كه است بايد گفت زبان طنز راهي به بازگشايي اين موضوع در جغرافيايي رمان او ندارد.
به زبان سادهتر نامحرم بايد بسيار جديتر از آنچه در حال رخ دادن در آن است رخ ميداد و نوشته ميشد. آنچه نوروزي در نخستين رمان خود براي مخاطبش ترسيم كرده است شايد حرفهاي باشد اما از حيث فن نگراش و فن مواجهه با مخاطب در رمان نويسي حرفي براي گفتن ندارد. يادمان نرود كه يك گزاره غير قطعي معتقد است، فروش يك كتاب را هرگز نبايد به معني كيفيت آن اثر گذاشت و البته تأكيد ميكنم كه اين گزاره غير قطعي است.