نشست نقد و بررسی کتاب«من پیش از تو» با حضور مریم مفتاحی و فریده برنگی در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) فریده برنگی، منتقد ادبی در نشست نقد و بررسی رمان «من پیش از تو» نوشته جوجو مویز که ظهر امروز(سهشنبه 27 بهمن ماه) با حضور مریم مفتاحی مترجم اثر در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد گفت: هر نویسندهای سعی میکند اندیشهای بسازد که جهان را با معناتر کند. ممکن است نویسندهای در این عرصه بیشتر موفق باشد و نویسنده دیگر کمتر؛ آنچه اهمیت دارد تلاش نویسنده در این زمینه است. در سرزمین ما که میراثدار اندیشههای بزرگ هستیم نوشتن و ترجمه اثری درخشان و پرمخاطب بسیار سخت است.
مریم مفتاحی، مترجم رمان نیز در این نشست گفت: از همه کسانی که کتاب را خواندهاند چه این کتاب را دوست داشتهاند و چه نداشتهاند، سپاسگزارم. عشق، انگیزه و امیدی که من در این کتاب دیدم مرا برانگیخت تا این کتاب را به فارسی ترجمه کنم. البته این کتاب ظاهری غمگین و اندوهگنانه دارد ولی در عین حال امیدی را در دل خواننده روشن میگذارد.
وی به معرفی مختصر مویز پرداخت و افزود: مویز در سال 1968 در لندن متولد شد. او سالها روزنامهنگاری کرد و در روزنامههایی مانند دیلیتلگراف و ایندیپندنت مقاله مینوشت. این نویسنده گرچه در ایران تا پیش از ترجمه من شناخته شده نبود اما چند سالی است که کتابهای رمانتیک مینویسد و چندین جایزه را برای همین آثار رمانتیک به خودش اختصاص داده است. او هم اکنون به همراه شوهر و سه فرزندش در حومه لندن زندگی میکند و کاری جز نوشتن آثار رمانتیک ندارد.
این مترجم در پاسخ به پرسش خبرنگار ایبنا که فیلم سینمایی این رمان در چه مراحلی از ساخت است، گفت: به گمانم کار ساخت این فیلم به پایان رسیده است. در این فیلم که سوم ژوئن در لندن اکران میشود بازیگران مطرحی مانند «امیل کلارا» و «سام کلافین» بازی میکنند.
مترجم رمان «من پیش از تو» که ترجمه رمان «من پس از تو» نوشته همین نویسنده را هم به پایان برده است، ادامه داد: رمان «من پیش از تو» در دنیا موفق بود و در ایران هم توانست به خوبی جای خود را باز کند. ما انسانها، بدون در نظر گرفتن دین و مذهب وجوه مشترک زیادی با یکدیگر داریم و آنچه به مسایل انسانی بازمیگردد همه مثل هم است؛ مثلا همه از اینکه «ویل» در این رمان تصادف کرد ناراحت شدهاند و همه از تلاش لوئیزا دفاع میکنند.
مفتاحی اضافه کرد: من با این کتاب زندگی کردم. نقاط قوت کتاب به شخصیتهای اصلی رمان محدود نمیشود بلکه خواننده با شخصیتهای فرعی هم همدلی خواهد داشت. به طور مثال میتوان به مادر «ویل» اشاره کرد که در شرایطی خاص باید تصمیمگیری کند یا مادر و پدر لوئیزا که قاطعانه مخالفت میکنند تا بچهای که بزرگ کردهاند به خودکشی جوانی کمک کند.
وی توضیح داد: در یکی از مصاحبههایی که نویسنده کتاب با مطبوعات انجام داده، میگوید «من» در عنوان کتاب هم میتواند به ویل برگردد هم به لوئیزا . مویز موضوعی را دستمایه داستان قرار داده که در دنیا مطرح است. تنها کشوری هم که خودکشی خودخواسته را مجاز میداند کشور سوئیس است. همه میدانیم که در کشورهای دیگر چنین قانونی هنوز وضع نشده است و پس از خودکشی ویل، پلیس انگلیس بازجویی و بررسی میکند که مبادا قتلی رخ نداده باشد.
مفتاحی اضافه کرد: لوئیزا در این رمان دختری است که هیچ قابلیت و تواناییای ندارد و همه به او تلقین کردهاند که دختری احمق و دست و پا چلفتی است اما او با ویل همراهی میکند و با او رفتار خوبی در پیش میگیرد. او شخصیت محکم ویل را میبیند؛ شخصیت ورزشکار و صخرهنوردی که در یک سانحه با موتوسیکلت فلج میشود و روی صندلی چرخدار می نشیند و چهار دست و پایش بیحرکت میمانند. لوئیزا همواره آرزو دارد که ازدواج کند و در نزدیکی خانه مادرش در خانهای سکونت کند. خانواده لوئیزا و ویل در یک محله زندگی میکنند اما اگر این سانحه برای ویل اتفاق نمیافتاد چه بسا که آنها تا پایان عمر یکدیگر را نمیدیدند.
این مترجم گفت: من البته از روز نخست، این داستان را یک داستان عشقی صرف نمیدیدم چرا که به گمانم هدف نویسنده نوشتن یک داستان عاشقانه نیست. نویسنده میخواهد این موضوع را مطرح کند که خودکشی خودخواسته ویل پس از فلج شدنش درست است یا خیر. مویز در مصاحبه دیگری میگوید: من پیش از نوشتن کتاب نظر خاصی درباره خودکشی خودخواسته نداشتم و در حال حاضر هم ندارم.
مفتاحی افزود: یک رمان درخشان باید پایانبندی قوی و سنجیده داشته باشد. اگر عشق این رمان آنقدر قوی بود که ویل را از تصمیمش منصرف میکرد، پایان داستان چنین جذابیتی نداشت. در حقیقت تصمیم ویل باعث رشد و تغییر دیدگاه لوئیزا شد. او حالا دیگر به این فکر افتاده است که به دانشگاه برود. به نظرم شخصیت اصلی داستان ویل است زیرا توانست تأثیر بسزایی روی لوئیزا بگذارد. خانواده او هم در مقابل خانواده ویل با یکدیگر تقابل دارند. لوئیزا در میانه رمان به خواهرش میگوید که پول همه چیز نیست و خواننده با این جمله فکر میکند که هنوز مسایلی انسانی وجود دارد که میتوان به آنها فکر کرد. لوئیزا از طبقه فرودست جامعه است در حالی که ویل مدیر و مدبر است و از خانوادهای متمول برخاسته است. البته من به خودی خود با خودکشی موافق نیستم و اگر حس مادرانه مرا بخواهید هیچ گاه نمیتوانم بپذیرم که فرزندم خودکشی کند.
مفتاحی افزود: داستان با دانای کل شروع میشود و در ادامه به من روای تغییر میکند و سپس از دید مادر ویل روایت میشود. برایم جالب بود که ما میتوانیم وارد اعتقادات و ذهن مادر ویل شویم. مویز از چند روایت استفاده میکند. البته ما در حال حاضر با تئوری سخن میگوییم و با تئوری نمیشود زندگی کرد. داشتن یک زندگی نباتی با زندگی ویل تفاوت دارد. ویل پیش از این زندگی نباتی نداشت. زندگی او ارزشمند بود. به گمانم عشق واقعی را ویل به لوئیزا ابراز کرد چون اجازه داد که لوئیزا زندگی خودش را بکند و برای همین دست به خودکشی زد.
در این نشست که با حضور چندین معلم برگزار شد، مخاطبان رمان «من پیش از تو» نظراتشان را با مترجم اثر درمیان گذاشتند.