تا دیروز فکر میکردم آموتخانه غنیترین منابع کتابخانهای دربارهی اقوام مختلف ایران را دارد؛ کتابهایی دربارهی مردم کرد و ترک و گیل و دیلم و مازنی و سیستانی و بلوچ و عرب و بندری و خراسانی و لر و بختیاری و یزدی و اصفهانی و شیرازی و همدانی و ترکمن و ... که با بخش عمدهای از این کتابها در بیستسال گذشته در سفرهایم همراه شدهام اما دیروز خجالت کشیدم از این که بگویم آرشیو فرهنگ مردم کتابخانهی آموتخانه غنی است و بیهمتا؛ هنوز خیلی کار داره تا این ادعا.
دیروز ظهر نزدیک میدان آزادی سنندج نگاهم نشست کنار کتابهای مرد دستفروش. چند ساله کنار دستفروشان تهران نمیایستم که متاسفانه آلودهی قاچاق شدهاند اما دیروز ایستادم و دیدم کتاب قاچاق در بساطش نیست. در میان کتابهایش، چند کتاب دربارهی کُردها دیدم. خریدمشان و بعد همراه اشیایی که برای آموتخانه خریده بودم، پست کردم به تهران که با دستراست همچنان ناتوانام نمیتوانم چیز سنگین بلند کنم.
وقتی بعدش به کتابفروشی شار رسیدم، افتادم به دروازهای که پر از کتاب دربارهی مردم کرد بود.
تا توانستم از این بهشت برای آموتخانه نشانه برداشتم و حالا که نشستهام توی فرودگاه سنندج ، لحظهشماری میکنم برای رسیدن به خلوت و شروع کنم به خواندن این کتابها که جاناند و جهان.
راستی کسی دربارهی مستوره اردلان چیزی میداند؟
https://www.instagram.com/p/BgX3yyNnZ7M/