از بچگی همیشه برایم سوال بود که پدربزرگ مادریام چه کسی بوده که همه ازش تعریف میکنند اما کسی نمیداند مادرش کی بوده و پدرش کی و اصلا خانوادهاش کجا هستند
شش سال قبل از این که به دنیا بیایم، فوت کرده بود و فقط اسماش را گذاشته بودند روی پسرداییام و همه او را حسن بابا صدا میکردیم.
فامیلی مادرم هم عجیب بود برایم؛ مهاجر.
همهی اینها درگیرم کرد و سال ۱۳۸۰ افتادم دنبال این ماجرا. همان قدمهای اول فهمیدم از کجا تبعید شدهاند به قزوین و ... بعد فهمیدم اسم اصلیاش حسن مهاجر نیست و او خلیل عبدویی بوده از طایفهی خلیکانلو ایل جلالی از روستای آغگل ماکو
و هر قدم برمیداشتم، کلی دربارهاش اطلاعات به دستام میآمد و شروع کردم به نوشتناش در بهار و تابستان ۱۳۸۲. اما دست نگه داشتم. فکر کردم برای مخاطب چه جذابیتی داشته که کی بوده و از کجا آمده؟
ماند و ماند و ماند تا آخرین روزهای اسفند ۱۳۹۵ خاما برابر چشمانم حاضر شد؛ عشقی که برای خلیل تصور کردم
و باقی، خودش بارید؛ از آسمان کلمهها.
همین
https://www.instagram.com/p/CEL9OMvprol/?igshid=1m0iu4vfu4sd7