وقتی بود، نبود.
وقتی آزاد بودیم که عزیزانمان را بغل بگیریم، شاید آنقدر نبوسیدمشان که حالا تشنه نمانیم.
و امسال نیز چون سال گذشته بیبغل گذشت و تنها نگاهشان کردیم؛ با حسرت.
وقتی بود، نبود.
وقتی آزاد بودیم که عزیزانمان را بغل بگیریم، شاید آنقدر نبوسیدمشان که حالا تشنه نمانیم.
و امسال نیز چون سال گذشته بیبغل گذشت و تنها نگاهشان کردیم؛ با حسرت.
دربارهی رمان:
رمان «بودن» دربارهی باغبانی چهلسالهای است که بعد از مرگ صاحبکارش مجبور به ترک محلی میشود که در آن همهی عمر کار کرده است، و چون این باغبان پیش از آن هیچگاه از محل کارش خارج نشده، مواجههاش با جهان بیرون برایش عجیب است و از سوی دیگر برای مردم نیز دیدن و صحبت کردن با این فرد عجیب است با این حال و در نهایت باغبان بر اثر یک اتفاق، وارد خانهی یکی از بزرگان شهر میشود و ...
خالقِ
#مجموعه_کامل_داستان_های_فلانری_اوکانر
این نویسندهی آمریکایی بیش از هر چیز، به دلیل داستانهای کوتاه و عجیبش شناخته میشود؛ آثاری همچون «معبد روح مقدس» و «آدمهای روستایی خوب» که به یک میزان از باورهای کاتولیک نویسنده، و پیچ و خمهای عجیب زیر ژانر «گوتیک جنوبی» تأثیر گرفتهاند.
۱. #شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
ترجمهی #زهرا_تیرانی
نشر آموت / چاپ نهم / ۱۱۲ صفحه / ۲۰۰۰۰ تومان
همه گم کردهاند. همه گم کردهایم. فقط کافی است نگاهی به آینه بیندازیم که به دنبال چه هستیم؟
سه سال و اندی گمکرده داشتم. دنبالاش میرفتم اما گویی همت یافتناش در من نبود. شکارچیای بودم که یکبار تفنگ را برده و فشنگ همراهش نیست. یک روز فشنگ را برده و ملتفت میشود تفنگاش خیس برداشته از بس با آن تیر نینداخته و یکبار که تفنگ و فشنگ را برده، میبیند خودش را جا گذاشته. باید به وقت رفتن، تمام تو بشود راه و به هیچ نیندیشی که راه، ترا با خود میبرد.
۱. خاک آمریکا
۲. من پیش از تو
۳. پس از تو
۴. هنوز هم من
۵. ما تمامش میکنیم