«محمدعلی علومی خود خودش است، شبیه هیچ داستاننویسی نیست، وامدار هیچ سبک و سیاق و شیوه یا این و آنی نیست. بسیار خودساخته است. او در خواب و بیداری داستاننویس است.» این تعریفی است که علیاصغر شیرزادی از محمدعلی علومی دارد.
به گزارش ایسنا، امروز محمدعلی علومی ۶۱ ساله میشود؛ او که در کارنامه خود رمانهای «سوگ مغان»، «آذرستان»، «ظلمات»، «اندوهگرد»، «پریباد»، «داستانهای غریب مردمان عادی»، «هزار و یک شب نو»، «خانه کوچک» و «عطای پهلوان » را دارد، متولد ۱۶ فروردین سال ۱۳۴۱ است. در دانشگاه تهران، علوم سیاسی خوانده است. رمان «آذرستان»اش در سال ۷۷ کتاب برگزیده سال از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت و رمان طنز «شاهنشاه در کوچه دلگشا» برنده ۳۰ سال رمان طنز ایران شد؛ در آن مراسم نجف دریابندری در ترجمه طنز، پرویز شاپور در کاریکلماتور، مهدی اخوان ثالث در شعر طنز و کیومرث صابری در طنز مطبوعاتی به عنوان برگزیده انتخاب شدند. علومی تاکنون در چندین دوره جشنوارههای سراسری طنز، در بخش داستان داور بوده؛ او عهدهدار داوری اولین جشنواره سراسری داستان بیهقی نیز بوده است. همچنین دبیر جشنواره سراسری طنز و کاریکاتور بم در سال ۸۴ بود، که بعد از آن تاکنون تعطیل شده است.
این نویسنده تجربه تلخ زلزله بم را که در آن خویشاوندانش را از دست داده، در رمانهای «ظلمات» و «پریباد» آورده است.
علیاصغر شیرزادی، داستاننویس و منتقد ادبی پیشکسوت درباره محمدعلی علومی به ایسنا میگوید: محمدعلی علومی نه از دیدگاه من و نه با پسند ادبی من بلکه از دیدگاه وسیعتری و با متکی بر شناخت نسبی که از کارهای او دارم، نویسندهای یکه و یگانه است. او به هیچوجه اهل روابط عمومی نبوده و نیست و وارد هیچ گروه ادبی مشخصی نشده است؛ کسانی که مدعی کارهای مدرن و احتمالا پسامدرن هستند، مدتی دور هم جمع شده و بعد پراکنده میشدند.
او علومی را داستاننویسی داستانسرا و شاعری رها و آزاد و قوی میخواند که در خواب و بیداری هم داستاننویس است و میافزاید: زمانی که علومی مشغول کار میشود، خود را به اتکای تخیل اندیشیدهشدهاش، به موجاموج سخن و کلام میسپارد و بسیار رها مینویسد. به تعبیری بومینویس است و متکی بر ادبیات کهن و میراث ملی و فرهنگی ما، بیهیچ ادعایی در نهایت رندی و عیاری، بسیار قوی مینویسد. به لحاظ رفتار با زبان و روایتگری و کاربرد بسیار ماهرانه عناصر داستانی مانند شخصیتپردازی، ایجاد صحنه و پیشبرد کنش و واکنشها و تنشها خیلی قوی حرکت میکند.
شیرزادی با بیان اینکه بسیار مهم است یک داستاننویس، داستانسرا هم باشد، اظهار میکند: هرآنچه به قلم محمدعلی علومی آمده از داستان کوتاه تا رمان، با توجه به اینکه پیچ و خم و پشتکواروی ادبی در آنها نیست هم برای خوانندههای معمولی و متعارف دریافتنی است و میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و از طرف دیگر چنان فخامتی دارد که برای خواص هم جالب و جذاب و چشمگیر است. این ویژگی داستانهای او به درک عمیق او از زندگی برمیگردد.
این نویسنده با تأکید بر اینکه محمدعلی علومی خود خودش است، میگوید: او وامدار هیچ سبک و سیاق و شیوه یا این و آنی نیست. بسیار خودساخته است. محمدعلی علومی جهان داستانی همواره گسترشیابنده خاص خودش را دارد. در کارهایش سرگردان نیست و به قیمت تصنعی شدن کارش، حاضر نیست فرمالیست باشد. البته این بدان معنا نیست که به فرم و ساختار توجه نمیکند. به خاطر شناخت قوی و خوبی که از هستی دارد و تکیه بر تجربههای زیسته و خاستگاه بومیاش، مفاهیمی را در مناسبات انسانی و جغرافیایی مفروض مطرح میکند که این مفاهیم بیهیچ اصراری که بخواهد، مفاهیمی است که میتواند برد جهانی داشته باشد. از شروع کارهایش، مجموعه داستان «اندوهگرد» راه و رسم خود را در مسیری پیش گرفته و بسیار خوب و با اعتماد به نفس دنبال کرده و میکند.
او میافزاید: درونمایه کارهای علومی به مثابه یک سکوی پرش است که فرم و ساختار مناسب را برایش به وجود میآورد. بعد از تمام کردن داستانش این انگیزه و حس در خواننده ایجاد میشود که برگردد و از اول بخواند. چنین است شگرد و شیوه کار او و باید بگوییم این موضوع به صمیمیت و زلال بودن ذهن نویسنده ارجاع دارد. او در درون خود، شانههایش را برای حلقههای ادبی بالا انداخته و بارش سبک است، کار خودش را انجام میدهد که قابل تأمل و ارزیابی است.
شیرزادی با بیان اینکه به تعبیر یکی از منتقدان محمدعلی علومی «خوان رولفو» ایرانی است و با اشاره به بازگشت محمدعلی علومی به زادگاهش شهر «بم» که سالها پیش دچار زلزله سهمگین شد، ادامه میدهد: حال و هوای آنجا در ایجاد انگیزه برای نوشتن در او موثر است.
این منتقد ادبی تأکید میکند: محمدعلی علومی شبیه هیچ داستاننویسی نیست، خویشتن خویش است. میشود گفت عیاری و رندی نجیبانهای دارد، ذهنیت و تخیل نیرومند و رهاییاش در کار که به نظرم شگفتانگیز است و هیچ پیشزمینه و حرکت از پیش اندیشیدهشدهای ندارد، اینکه به صورت مکانیستی کارها را پیش ببرد. علومی نویسندهای است که در کار بسیار بسیار خندههای معصومانه و کودکانه و گریههای لرزآور مردانهای دارد.
همانطور که اشاره شد، محمدعلی علومی سالهاست که در بم زندگی میکند، معمولا داستاننویسان و شاعرانی که به شهرستانها میروند از حلقههای ادبی در تهران دور شده و حضور کمرنگی در عرصه ادبی پیدا میکنند و گاه فراموش میشوند. شیرزادی درباره تأثیری که این موضوع میتواند بر نویسندهای چون علومی بگذارد، میگوید: بازگشت او به زادگاهش به سرشت و شخصیت او مربوط میشود. اساسا علومی آدم بیاعتنایی به این چیزها است، نه اینکه بخواهد شانهاش را بالا بیندازد. ذات او این نیست که به روابط عمومی و حلقههای ادبی اعتنایی داشته باشد و برایش مهم نیست. او چنان درگیر کار و زندگی و تخیل و اندیشه خود است که کار خود را انجام میدهد، هیچ اشکالی هم ندارد. مهم کارهایش است و باید آنها را ملاک قضاوت درباره نویسنده قرار داد. خواه و ناخواه آینده قضاوت خواهد کرد. الان ممکن است برای خودشان پروپاگاندا ایجاد بکنند، یا نگاهشان به دست این نویسنده و آن نویسنده خارجی باشد و گوشه چشمی به داستاننویسی آمریکای لاتین در رئالیسم جادویی داشته باشند. ولی محمدعلی علومی فارغ از این حرفها است.
او با پشتوانه تجربه زیستهاش، میراث کهن فرهنگیمان و تخیل بسیار نیرومندش و حتی مبالغه نباشد، بارقهای از جنون نبوغآمیزش، کار میکند.