نوشته: محمدهاشم اکبریانی
رمان تازهی محمدهاشم اکبریانی، ماجرای شخص خندهروییست که میخواهد خندهاش را از شر چهرهای مبهم که قصد دارد خندهاش را از او بگیرد، حفظ کند. اکبریانی این رمان را وصف الحال جامعهی کنونی میداند.
ایلنا: محمدهاشم اکبریانی که به تازگی رمان «چهره مبهم»اش از سوی نشر آموت به بازار آمده، از مضمون و انگیزههای نگارش این رمان و کم و کیف فضاهای داستانیاش صحبت کرد.
وی درمورد این رمان به خبرنگار ایلنا، گفت: داستان «چهره مبهم»، داستان درگیری انسانیست که نسبت به دنیا و آنچه پیرامونش وجود دارد، خوشبین است؛ با کسی که سعی میکند این خوشبینی را از او بگیرد. به واقع در این رمان فردی لبخند به لب دارد و شخصیت دیگر که همان چهرهی مبهم است، درصدد است که این لبخند را از او بگیرد. فضای این رمان، فضایی غیررئال است و شخصیتها میتوانند آب باشند، آتش باشند، کوه باشند و....
وی درمورد انگیزهی پرداختن به این سوژه توضیح داد: پیرامون خودم و اطرافیانم را که نگاه میکنم، میبینم پر است از عواملی که هرآینه میتواند ما را به سمت افسردگی سوق دهد و شادیهای زندگیمان را از ما بگیرد. به همین خاطر، این رمان درواقع گزارشیست از دنیای پیرامونی که تجربهی زیستن در آن را دارم.
نویسندهی مجموعه داستان «آرامبخش میخواهم» ادامه داد: البته افسردگی و افسرده شدن، هم به شرایط اجتماعی بستگی دارد و هم به خود شخص. البته من نقش خود شخص را بیشتر میدانم اما واقعیت این است که در سراسر دنیا، مردمانی که شاد زندگی میکنند و دچار افسردگی کمتری میشوند در جوامعی زندگی میکنند که شرایط و بسترهای لازم برای شادیهای اجتماعی وجود دارد.
وی افزود: اما متاسفانه در جامعهی ما اینگونه نیست. دور و بر ما پر است از عواملی که در طول روز خنده را از لبان ما میگیرند و ما را دچار ناراحتی و حتی افسردگی میکنند. به عنوان مثال مشکلات اقتصادی، ترافیک و آلودگی هوا، بروکراسیهای زجر آور ادارهها و... عواملی هستند که در درازمدت زمینهی افسردگی را در ما ایجاد میکنند.
اکبریانی گفت: در چنین شرایطی، طبیعتا افراد برای مقابله با افسردگی و حفاظت از شادیها و دلخوشیهاشان، باید نقش مهمتری را بازی کنند. رمان «چهره مبهم» هم داستان انسانیست که برای حفظ شادیها و خوشبینیهایش مبارزه میکند؛ در واقع ستیزیست در مقابل افسردگی.
وی که در آثار قبلیاش نیز همواره سوژههایش را از میان جامعه و مردمی که با آنها برخورد دارد انتخاب کرده، درمورد این شیوه و اهمیت آن افزود: داستانهای من کنکاش انسان است در خودش! اما به هر حال انسان در جامعه زندگی میکند و از درنظر گرفتن شرایط اجتماعی ناگزیریم. من هم با این رویکرد، همیشه به زندگی خودم و اطرافیانم توجه میکنم؛ آدمهای مختلف، زندگیهاشان و تفاوتهاشان همواره برای من سوال برانگیز است و اینکه یک انسان چطور میتواند خودش را واکاوی و بررسی کند، دغدغهی اصلی من در نوشتن است.
این نویسنده درمورد سرنوشت برخی از آثار پیشین خود توضیح داد: رمان «عذاب ابدی» که با نشر چشمه به ارشاد رفته بود، در همان مقطع غیرقابل چاپ اعلام شد. رمان «زندگی همین است» نیز با اصلاحاتی مواجه شد که پس از اعمال آنها دوباره به ما گفتند این اصلاحات مورد نظرشان نیست و اصلاحیهی تازه و سنگینتری را روی آن صادر کردند. این اتفاقات خورد به توقیف شدن نشر چشمه و من هم از انتشار این رمان صرف نظر کردم.
وی ادامه داد: چندی پیش رمانی تحت عنوان «روبروی آیینه» را به آقای کیائیان سپردهام که البته نمِدانم قرار است با کدام نشر چاپ شود. این رمان نیز با همین سوژه، یعنی جستجوی انسان در خودش نوشته شده. اما این بار شخصیت داستان که تصمیم گرفته از یک مقطعی دیگر حرف نزند، در ارتباط با پدیدههای مختلف اجتماعی تعریف میشود.