هر پيشنهاد نو، دنيای نو میسازد. ديروز بود كه تينا و آرميتا آمدند و تينا گفت: «ميشه يه دفتر بذاريم و به مردم بگيم بهترين كتابی را كه خواندهاند، برایمان بنويسند.»
گفتم: «ايدهات عاليه. همهی ايدهها عالی هستند اما مهم اينه كه يكی پشت ايده بايستد و به اجرا دربياوردش.»
تينا نگاهام كرد. محكمتر گفتيم: «خودت برو يه دفتر خوشگل بخر. بعد هم بشو مسوولاش.»
گفتيم همانطور كه هزاران بار ديگر به دوستان ديگر گفتهايم كه ايدهی نو دارند. اما همه رفتهاند توی شكم زمان و زمان چنان همه را خورده كه هيچ ازشان نمانده.
امروز اما ديديم تينا با دو دفتر زيبا آمد. گفت: «كدام؟»
گفتيم «يكیاش خيلی خوشگله و رنگبهرنگ اما برای خانمها و آقايان جا افتاده، اصلا گزينهی مناسبی نيست.»
بعد رفت.
حالا آورده و میگويد: «اوليناش را خودتان بايد بنويسيد!»
میخواهيم بگوييم «نه» اما بعد میگوييم «با افتخار.»
عمرا بهتون بگويم دربارهی چه رمانی نوشتم.
راستي شما دوست داريد دربارهی چه كتابی بنويسيد؟
https://www.instagram.com/p/Bul66-6HzWn/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=10rwqq4vf9kid