اين دور و بر ما چند تا آموزشگاه موسيقی است. يكي دو هفتهی اول كارمان شده بود به دوستانی كه ساز روی شانه و دوش و دستشان بود، بگوييم «نه. نه داريم.» و آنقدر اين دو كلمه را گفتيم كه آخرش خجالت كشيديم و يك روز نشستيم و هرچه كتاب موسيقي در دو پخش گسترش و ققنوس بود، سفارش كرديم و آورديم.
از مردان موسيقی سنتی و نوين ايران گرفته تا نقش موسيقی آوازی در شعر و غزل، تا گنجينهی فرمهای موسيقی ايرانی، فرهنگ موسيقی كار در ايران، فرهنگ جامع اصطلاحات موسيقی، آشنایی با موسيقی كلاسيك وووو تا
از دستور مقدماتی تار و سهتار گرفته تا رديف موسيقی ايرانی، شكلگيری بنيادی و تكوين مبانی موسيقی، نغمههای ماندگار، دستور مقدماتی ويلون ووو تا
خلاصه اينكه بيش از صد عنوان كتاب موسيقی آورديم و در حالی كه جا نداشتيم، سه قفسه را خالی كرديم و اين دوستان تازه نشستند به انتظار مخاطبانشان.
باور كنيد در تمام دو ماه گذشته، حتي يكنفر هم نيامده اين كتابها را دست بزنند.
كمكم دارم اعتقاد به موجودات ماورایی پيدا میكنم. تا نبود، مدام میآمدند دنبالشان. حالا كه هستند، يك نفر هم پيدا نمیشود بخواهدشان.
اين شد كه از تينا و آرميتا خواهش كردم تعدادی از كتابهای اين سه قفسه را بياورند بيرون و چند تا عكس بگيرند و شماها ببينيد شايد بختشان باز شد.
راستی چرا كتابهای تخصصی وضعشان اينطوری شده؟
https://www.instagram.com/p/BulYT87nLFS/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=l7tuuabmmwxw