رمان «براي تو هميشه خواهم گريست» اثر شمسی خسروی، منتشر شد.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اين كتاب به بخشهاي مختلفي تقسيم شده كه هر بخش به نامهاي اختصاص يافته است و زبان روايي ساده از اختصاصات اين نوشتههاست.
خسروي در اين باره گفت: در قالب نامه حرفههايم را در اين كتاب راحتتر زدهام؛ چرا كه براي اين داستان قالب من راوي يا داناي كل را نميپسندم.
وي افزود: در اين داستانها دختري با نام «ساناز» دوستش را در شرايط گذر از بحران راهنمايي ميكند و به او دلگرمي و اميد زندگي ميدهد. اين دو دوست از دوران كودكي در يكي از شهرهاي شمال ايران با هم بزرگ شدهاند و ساناز با گفتوگوهايش در قالب داستان خط داستاني را پيش ميبرد.
ساناز و فرشته، دوستان صمیمی هستند. ساناز پس از بازنشستهشدن پدر نظامیاش با خانواده به تهران کوچ میکنند اما به طور مرتب در تماس تلفنی و مکاتبهای با فرشته است. ساناز در دانشگاه مشغول تحصیل میشود اما به دلیل جو متعصب خانوادهاش محدود است و به ازدواج فکر میکند. او در نامههایش از حضور جوانی به نام «کامران» خبر میدهد که از بستگان دور آنهاست و به او نیز گوشهچشمی دارد. ساناز توصیه میکند که فرشته مراقب باشد و فریب حرفهای کامران را نخورد. پس از چند نامه، دیگر از فرشته، نامهای نمیآید و ساناز پس از پیگیریهای مکرر متوجه بارداری فرشته و آشفتگی روحی او میشود. ساناز با حرفها و نامههایش سعی در بهبود حال فرشته دارد اما فرشته نمیداند که او خود دچار سرطان شده و بیآنکه با کسی در میان بگذارد در حال نابودی تدریجی است. پس از زایمان فرشته، به حکم قاضی، به عقد ِ کامران در میآید و حالش خوب میشود اما از دوست قدیمیاش خبری نیست تا ...
در بخشي از اين كتاب اينگونه نوشته شده است: «در مورد اين كه نوشته بودي مطمئني اگر كامران را ببينم او را ميپسندم ميخواهم بگويم سخت در اشتباهي. اتفاقا اصلا اين طور نيست. توي نامهات نوشته بودي تو ژاپن موهاش را رنگ ميكرده . من مردي را كه مو رنگ كند يا موهايش را مثل زنها بلند كند، نميپسندم. آخر مردي گفتند، زني گفتند...»
«براي تو هميشه خواهم گريست» تابستان امسال (1391) به شمارگان 11 هزار نسخه از سوي نشر «آموت» منتشر شد.
اين اثر 128 صفحه و قيمت آن چهار هزار تومان است.