آيناز محمدي (روزنامه ایران): يك فنجان چاي داغ. يك مبل راحت و فضايي آرام. اينها خواندن كتابي را دلپذيرتر مي كنند كه سراسرش آرامش است. شايد بتوان آن را با بافتن يك بافتني مقايسه كرد. گره ها آرام آرام پشت هم بافته مي شوند و كامواها با رنگ هاي مختلف در كنار هم با صبر و حوصله مي آيند تا در نهايت پس از تمام شدن يك شگفتي در مقابل چشم ها قرار گيرد. مي توان گفت خانه رماني كلاسيك است كه با چارچوب هاي داستانسرايي در قرن 20 و 21 فاصله دارد. مانند قصه گويي پدربزرگ و مادربزرگ ها و بازگويي خاطرات گذشته خود.
فضاي داستان كاملاً نوستالژيك است. يادآوري مداوم خاطرات خوب يا بد. فرامين مذهبي نيز به دليل كشيش بودن پدر بسيار زياد ديده مي شود. در اين ميان، كمي دستمايه سياسي نيز به چشم مي خورد. موضوعات رايجي كه در زمان بوقوع پيوستن رمان نقل محافل است و از جمله نژادپرستي. ساختار روايت سنگين است. اما همان جملات ساده و روان و يكدستي و جذابيت آن است كه از اين بار سنگين كاسته و به اصطلاح به آن جان مي دهد. در عين حال اندك اندك خواننده را به بي ثباتي سوق مي دهد. خانه سقفي است كه سه نفر زير آن گرد آمدند تا احساسات كمرنگ شده را جان ببخشند. «خانه» به نگارش درآمده تا معناي واقعي كلمه قداست خانه و خانواده را نشان دهد. ممكن است نثر ساده و روند آرام داستان، كسالت آور و خسته كننده به نظر برسد اما در پايان رمان خواننده كاملاً بهت زده مي شود.
خانم رابينسون- نويسنده رمان- تلاش كرده تا حال و گذشته افراد يك خانواده را به چالش بكشد. دلشكستگي ها، اضطراب دائمي، خاطرات تلخ، احساسات متناقض و پيچيدن در عشق.
داستان با بازگشت جك شروع مي شود. و حول محور سه شخصيت مي گردد. هر سه نفر مشتركاتي دارند و ترس هايي كه درهم گره خورده است. همه آن ها درتلاشند اين حس نگراني را پنهان كنند مبادا موجب رنجش ديگري شود.
بوتون: پدر خانواده مردي سالخورده كه كشيش آن شهر كوچك بوده خود را مانند شباني مي بيند كه از گذشته اش پشيمان و نگران از رستگار شدن است و اين برگرفته از تعاليم ديني است كه به عنوان كشيش سال ها به مردم بيان كرده. دلبسته گذشته و خاطرات است و مي خواهد آن ها همان گونه حفظ شوند. با تمام خصوصيت هايي كه مي شود از پيرمردي سالخورده انتظار داشت. هنوز مي خواهد نشان دهد كه همان جوان گذشته است.
گلوري دختر كوچك خانواده مهربان و صبور. نقش رابطي ميان را برادر و پدرش دارد. يك پل ارتباطي كه خودش نيز دچار سردرگمي است و گاهي متزلزل مي شود. جك پسر ارشد خانواده يك دائم الخمر لاابالي به چشم پدر، يك گوسفند گم شده كه اين شبان پير نتوانسته او را با عصايش هدايت كند.
پسري كه باعث سرافکندگي هر خانواده اي مي تواند باشد چه برسد به خانواده يك كشيش. آمدن، رفتن و بودنش مثل غبار است. او بار سنگين گناهان گذشته اش را به دوش مي كشد. تلاش مي كند تا اعتماد مردم را به دست بياورد و پدر پيرش را سربلند كند. با اين حال پا به پاي افكار امروز پيش مي رود. مرلين رابينسون داراي دكتراي زبان انگليسي، مدرس كارگاه نويسندگان دانشگاه آيودا و ساكن واشنگتن امريكاست. مرجان محمدي ترجمه اين كتاب را برعهده داشته كه با ترجمه روان خود لذت خواندن اين كتاب را دو چندان مي كند.
رمان «خانه» را نشر آموت به چاپ رسانده است.