علی چنگیزی: باغ سیمانی سومین کتابی است که از یان مک یوون خواندهام. از قرار باغ سیمانی اولین کتاب این نویسنده مشهور انگلیسی است. باغهای سیمانی هم به نظرم رمان خوب و خواندنیای آمد هر چند دلم نمیخواهد آن را با رمان زیبا و خواندنی دیگر این نویسنده یعنی آمستردام مقایسه کنم.
رمان از آن دست داستانهایی است که خواننده فارسی زبان آن را میپسندد. راوی رمان مثل راوی ناتور دشت و هکلبریفین پسرک نوجوانی است؛ راوی به ناگاه با پدیدهای به نام مرگ و البته جنسیت مواجه میشود. جنسیتی که در دل نظام خانواده هیچ شناختی از آن پیدا نکرده است. دنیای راوی داستان باغ سیمانی دنیایی محدود به یک خانه است و آدمهای دنیای او مادر و پدر و خواهرها و برادرش (خانواده) هستند. رمان با مرگ پدر شروع می شود. مرگی که انگار باری را از روی دوش خانواده برمیدارد و با مرگ و دفن عجیب و غریب مادر توسط بچهها در زیرزمین خانه ادامه پیدا میکند. مرگ مادر به معنای واقعی شیرازه نظام خانواده را از هم میپاشد و انگار راوی و خواهرش به ناگاه در دل بی نظمی به بلوغی فکری می رسند و هم دیگر را پیدا میکنند. رمان به گمانم تلاش نوجوانانه پسرکی است برای شناخت زندگی. وقتی مرگ در خانه آنها را میزند انگار راوی به معنای زندگی پی میبرد و شناخت او از هستی همراه میشود با بلوغ و شناختش از تن و بدنی که هیچ وقت در محیط تنگ و تاریک خانه و خانواده در بند شناختش نبوده است. با مرگ مادر و پدر و از هم پاشیدن نظام خانواده بچهها و البته راوی مفهومی را در مییابند که هیچ وقت تا قبل از آن با آن آشنا نبودهاند یا درکی از آن نداشتهاند. مفهومی که به نظرم خوب است آن را شکستن قانون بخوانیم. قوانین که نظام خانواده به آنها تحمیل کرده است و بعد از ورود مرگ به خانه آنها این شبکه حبس و این باغ سیمانی از هم می پاشد.
باغ سیمانی را نشر آموت به تازگی منتشر کرده است.