شیما: یرژی کاشینسکی نویسنده آمریکایی- لهستانی عمده شهرت خود را با دو داستان «پرندهی رنگین» و «بودن» بهدست آورد. پرنده رنگین با این انگیزه نوشته شد تا حس شقاوت و بیگانگی را در عصر تمدن مدرن به نمایش گذاشته شود و مردم درک عمیقتری نسبت به واقعه هولوکاست پیدا کنند. در بودن کاشینسکی تلاش دارد تا سیستمهای متعارف و پذیرفته شده حاکم بر زندگی و تحت سیطره رسانه را به چالش بکشد و هجویهای ارائه دهد بر زندگی مدرن و متفرعن نیمه دوم قرن بیستم.
کاشینسکی درسال 1933 در شهر لودز لهستان به دنیا آمد و در دوران کودکی شاهد حوادث خونین و مرگبار جنگ جهانی دوم بود. پس از جنگ، کاشینسکی وارد دانشگاه شد و در دو رشته تاریخ و علوم سیاسی به تحصیل پرداخت و پس از آن در آکادمی علوم لهستان به تدریس مشغول شد. در سال 1957 به امریکا مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در این کشور و در دانشگاه کلمبیا ادامه داد و در دانشگاههای پرینستون و ییل و دنو به تدریس پرداخت تا سال 1965 که وی رسماً یک شهروند آمریکایی محسوب شد.
کاشینسکی با پرنده رنگین -1965- توانست توجه جـامعه ادبـی آن روز را به خود جلب و خود را به عنوان نویسندهای جدی و صاحب سبک معرفی کند. پرنده رنگین اثری است در قالب بیانی سوررئال و شرح تجربیات پسر بچهای است – با پس زمینه قومی و هویت مذهبی نا معلوم- که در روستاهای اروپای شرقی و مرکزی آواره و سرگردان است و تلاش میکند تا خود را در میان روستاییان ظالم و سنگدل پنهان کند. انتشار پرنده رنگین به دلیل تصویر ظالمانهای که از کشورهای تحت سیطره کمونیسم ارائه میشود تا سالها در بسیاری از کشورهای اروپای شرقی ممنوع بود. آرتور میلر – نویسنده سرشناس آمریکایی- این کتاب را یکی از بهترین آثار در مورد فاجعه هولوکاست توصیف کرد و بسیاری دیگر از نویسندگان مانند ریچارد کلوگر، جان یاردلی و الی ویزیل با تحسین فراوانی در مورد این کتاب نوشتند و آن را باعث غنای دنیای ادبیات دانستند.
اثر بعدی کاشینسکی گامها-1968- اما نتوانست آن موفقیت اولیه را برای نویسنده به همرا بیاورد و با استقبال چندانی مواجه نشد. کاشینسکی رمان بودن را در سال 1970 تکمیل و روانه بازار کرد. بودن درباره مردی به نام چنس باغبان است که در تنهایی و دورافتادگی رشد کرده و زندگی میکند و تنها سرگرمیاش باغبانی و تماشای تلویزیون است. چنس پس از مرگ کارفرمای خود مجبور به ترک خانه میشود و به دنبال یک سری از اتفاقات در مسیر زندگی بنجامین راند و همسرش – که از دوستان نزدیک رئیسجمهور هستند- قرار میگیرد و به طور اشتباهی به عنوان فردی ثروتمند و صاحب نفوذ تلقـی میشود تا آنجا که او را کـاندیدای مناسب برای ریـاست جمهوری آینده در نظر میگیرند.
بودن در سال 1979 توسط هال اشبی به فیلم برگردانده شد و پیتر سلرز یکی از بهترین نقش آفرینیهای خود را در این فیلم انجام داد و کاندیدای جوایز فراوانی از جمله گلدن گلوب و موشن پیکچرز شد.
کاشینسکی از همان انتشار نخستین داستانهای خود – پرنده رنگین- متهم به سرقت شد و گروهی بر این باور بودند که او طرح داستانی آثار خود را مستقیماً از برخی از منابع لهستانی و بدون ذکر مأخذ برداشت کرده است. هرچند که بعدها در کتاب « کاشینسکی: یک بیوگرافی» نوشته « پارک سالان » بسیاری از این اتهامات برطرف میشود و نویسنده به خوبی نشان میدهد که تمام آثارکاشینسکی ریشه در تجربیات شخصی خود نویسنده دارند و برخی شباهتهای صوری نمیتواند دلیلی بر سرقت ادبی باشند.
کاشینسکی چه به لحاظ نویسندگی و چه به لحاظ شخصیت، فردی محبوب بود و نویسندگان و رسانهها توجه ویژهای به وی داشتند. رمانهای وی همیشه جزو فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار داشتند و به بیش از 30 زبان ترجمه شدهاند.
کاشینسکی در یک مصاحبه خبری در سال 1979 گفت که از خودکشی نمیترسم اما میخواهم آزاد باشم. اگر روزی متوجه شوم که بیماری علاج ناپذیری دارم حتماً به زندگی خود پایان میدهم. کاشینسکی در سالهای دهه 50 زندگی خود دچار ناراحتیهای شدید قلبی و عصبی شد و در سوم می 1991 با مصرف بیش از اندازه داروی خوابآور و بستن کیسه پلاستیکی دور گردن به زندگی خود پایان داد. در یادداشتی که پیش از خودکشی از خود به جا گذاشت نوشت «اینبار میخواهم کمی بیش از معمول بخوابم، زمان جاودانگی فرا رسیده است.»