میثم نبی: رمان «همسر ببر» نوشته «تئا آب رت» داستان پزشک جوانی به اسم ناتالیاست که از لابهلای شواهد و اسناد موجود بهدنبال کشف علت مرگ پدربزرگ خویش است.
وی در خلال جستوجوگریهایش با ماجراهایی مواجه میشود که سرشار از رمز و راز هستند. در «همسر ببر» سه روایت اصلی به موازات هم پیش میروند: -۱ روایت ناتالی و ماجرای رفتنش به روستایی که پدربزرگ در آنجا مرده است. -۲ روایت ماجراهای عجیبی همچون «مرد فناناپذیر» که از زبان پدربزرگ برای ناتالیا بازگو میشده.
-۳ روایت اتفاقاتی که ناتالیا براساس گفتار و باورهای مردم روستای گالیا با جزئیات آنها آشنا شده و تکههای مختلف پازلی از زندگی پدربزرگ را کامل میکند. بر این اساس داستان از دو منظر بر مخاطب روایت میشود؛ در روایت نخست از منظر «اول شخص» که تمهیدی است آگاهانه از طرف نویسنده برای ارائه بهتر ذهنیات و درونیات شخصی ناتالیا ازجمله مرور خاطرات کودکی و ماجراهایی که برای او و پدربزرگش در بحبوحه دوران جنگ رقم خورده . همچنین بهره از نظرگاه «دانای کل» در دو روایت دیگر که به اتفاقات و گفتارهای پیرامون پدربزرگ میپردازد. «همسر ببر» دارای ساختاری پیچیده است و این پیچیدگی را از طرق مختلفی همچون شکست زمانی، چندلایگی ماجرا و... فراهم میآورد. نویسنده متن روایی را با حرکت به گذشته و بازگشت به زمان حال از ساختار خطی خارج کرده و در نوسان زمانی قرار میدهد.
همچنین با ایجاد وقفه در فصلهای مختلف داستان خواننده را به سفری مکاشفهای در گذشته میبرد و بدینطریق «ابهام» داستان را بیشتر میکند. بهره از چنین تمهیدی به لحاظ فرم، در راستای تقویت محتوای رازآلودی است که به مدد اتفاقات و ماجراهای خارقالعاده داستان مهیا میشود. نویسنده در خلال داستان با بهره از ماجراها و خردهروایتهای بیوگرافیک، گذشته شخصیتها را بازگو میکند تا خواننده به درک بهتری از رفتار آنها نائل آید. در روند داستان خواننده با کودکی پدربزرگ آشنا میشود. او که در یک روستای دورافتاده در ایالت بالکن و در میان انبوهی از خرافههای مردم بزرگ شده بهعنوان نمادی از «علم و دانش بشری» قد علم میکند و با کسب مهارت خواندن و نوشتن و نشان دادن تصویر ببر «کتاب جنگل» به مردم آنها را از تصوراتی که درباره آن موجود عجیب و غریب دارند رهایی میبخشد. پدربزرگ پاککننده خرافههای جهان اساطیری است و بهعنوان یک جراح و استاد دانشگاه تداعیگر جمله اندیشمندان دوران مدرن است که میگفتند: ما تنها هر آنچه را که زیر تیغ جراحی برود میپذیریم. او در تلاش برای رهاندن مردمان روستا از جهل است؛ جهلی که زندگی دختر کر و لال و بیگناهی همچون «همسر ببر» را بهخاطر خرافههایی که پیرامونش میگویند دچار آشفتگی کرده. ببر بهعنوان نمادی از مبارزه و جنگآوری فرهنگ اساطیری بنیان اصلی داستان را شاکله میبخشد. ببر که در ابتدا در یک قفس به دنیا آمده با شروع جنگ از قفس باغوحش رها شده و پس از گشت و گذاری در شهر و ویرانههای ناشی از جنگ به کوهستان – زیستبوم اصلی خویش میرود. او که اکنون قدرت حقیقی خویش را بازیافته بهعنوان نمادی از قدرت بلامنازع، دشمنانی که به دلایل خرافی قصد کشتن او را دارند به مبارزه فرامیخواند. «همسر ببر» جلوهای از مبارزه آدمی با خرافههاست؛ خرافههایی که حتی هنوز هم در زندگی امروز او حضور دارند و زندگیاش را درگیر مسائل و مشکلات عدیده میکنند.