روزنامه بهار(رامبد خانلری): اگر شما آن لطیفه را نشنیدهاید که یک نفر 51 نفر را با ماشین سنگینش زیر میگیرد، در ادامه باید بگویم که وقتی علت را از دوست عزیزمان جویا میشوند در جواب میگوید: «یک سمت جاده 50 نفر ایستاده بودند و سمت دیگر یک نفر ایستاده بود، ترمز ماشین من هم بریده بود.
من اجباری میخواستم آن یک نفر را زیر بگیرم که او هم دوید سمت آن 50 نفر!» حالا این لطیفه شده حکایت این روزهای ادبیات داستانی ما. هر نویسندهای یک بازار هدف 51نفری دارد که 50 نفرش مردم عادی و دوست و آشناهای نویسنده هستند و یک نفرش منتقد. نویسنده هنگام خلق اثر آن 50 را فدای آن یک نفر و سعی میکند داستانش را منتقدپسند بنویسد اما وقتی کار بیرون آمد، آن منتقد پشت 50 نفر مردم عادی پناه میگیرد و به نام نامی آنها اثر مورد بحث را با خاک یکسان میکند. «نامحرم» از همان کتابهایی است که مورد استقبال مردم قرار گرفته است و در طول یکسال به چاپ سوم رسیده. شخصیتهای نامحرم به خوبی ساخته و پرداخته شدهاند. چند تایی از آنها درخشانتر از بقیه، به عنوان مثال شخصیت فرشاد که بسترهای داستانی را برای دیگر شخصیتهای داستان فراهم میکند و به داستان اجازه پیشروی میدهد مانند هافبک بازیساز در بازی فوتبال که در کارکرد تیم موثر است اما کمتر از سایر بازیکنان به چشم میآید. شخصیت مادر ناصر که راوی یا همان ناصر، در آینه سوال و جوابهای او ساخته میشود. نامحرم یک جهان دست دوم است؛ جهانی که از دید راوی به مخاطب شناسانده میشود و شخصیت مادر، به مخاطب این اجازه را میدهد که درباره صحت گفتههای راوی نتیجهگری کند. در واقع کنش بیرونی درصد کوچکی از گفتههای راوی است. سعید هم دیگر شخصیت قابل است که برای جهان داستانی که راوی ساخته وصله ناجوری است اما به خوبی از پس نقشش برمیآید. نوروزی برای مسیر روایت ساختار خطی را در نظر نگرفته و به نوعی کارش را غیرخطی تدوین کرده است. فضای غیرخطی به نویسنده اجازه میدهد تعلیق را در لایههای سرراستترین داستانها تزریق کند. تعلیق در داستان کارکردی شبیه به طعمه قلاب ماهیگیر دارد. در حقیقت بهانهای به مخاطب میدهد که از همان ابتدای داستان برای پاسخ به سوالهایی که داستان در ذهنش ایجاد کرده همراه آن باشد و باید گفت یاسر نوروزی برای پیرنگ یکخطی سادهاش، مسیر مناسبی را انتخاب کرده است. میماند اینکه آیا داستان نوروزی در لایههای زیرین کال و عقیم است؟ در جواب باید گفت یکی از عناصری که به اثر عمق میبخشد، واقعیتهای جامعهای است که مخاطب اثر در آن زندگی میکند. به بیان کلیتر جهانبینی نویسنده از جامعه خودش برای جامعه خودش که از سادهترین شگردهای عمیق کردن چیزی است که میگوییم. خب نوروزی برای لایههای زیرین داستانش چنین شگردی را در نظر گرفته، که این یعنی نامحرم نه تنها داستان سرگرمکننده و جذابی در پوسته است که در لایههای زیرین هم حرفهایی برای گفتن دارد؛ حرفهایی که ذهن مخاطب با حقایق برگرفته از جامعه برای خودش بازگو میکند.