آشنایی با مجموعهی تاریخ ترسناک از نشر افق:
مجموعهی تاریخ ترسناک یک مجموعهی ۱۶ جلدی به قلم #تری_دیری و ترجمهی #مهرداد_تویسرکانی و #پیمان_اسماعیلیان است که با زبانی طنز و تصاویر جذاب، کودکان و نوجوانان را با وقایع مهم تاریخی جهان آشنا میکند.
آشنایی با مجموعهی تاریخ ترسناک از نشر افق:
مجموعهی تاریخ ترسناک یک مجموعهی ۱۶ جلدی به قلم #تری_دیری و ترجمهی #مهرداد_تویسرکانی و #پیمان_اسماعیلیان است که با زبانی طنز و تصاویر جذاب، کودکان و نوجوانان را با وقایع مهم تاریخی جهان آشنا میکند.
اینکه ما ملت جوزدهای هستیم، شکی در آن نیست. نشان به آن نشان که آقای مجری که گویا ادعای نویسندگی هم در پروندهی کاریاش جا داده، بعد از آن ماجراها که عمهی ناشنوای من هم به گوشاش رسیده، دوباره برگشت سر کارش؛ البته کار، و نه عملی که از سر بیکاری از آدم سر میزند؛ نویسندگی.
از این طرف یکی دیگر که اسماش را دوست داشتیم و از خودمان بود و عزیز شده بود برایمان؛ خاصه اینکه تیمملیمان را هل داده بود به جامجهانی 1998. مواضع تند و تیزش را هم دوست داشتیم. یکی دو تا خطا هم اگر ازش میدیدیم میگذاشتیم پای این که املای نانوشته غلط ندارد و برای لبخند زیبایش و آن چشمان آهوانهاش، او را میدیدیم همیشه.
۱. تکههایی از یک کل منسجم/پونه مقیمی
۲. هوای او/بریتنی سیچری/منا اختیاری
۳. تحصیلکرده/تارا وستوور/علی ایثاریکسمایی
۴. خاکآمریکا/جنین کامینز/سیدرضا حسینی
۵. جنگل/هارلن کوبن/محدثه احمدی
دوست مهربانی در صفحهی شخصیام پیام گذاشته که «حیف اون یازده هزار فالووری که دارید و هیچی نمینویسید!»
ده بار برایش مینویسم و بعد نفرستاده، پاک میکنم.
اول نوشتم «زمانی را گذاشتم برای دوری از غوغا که شاید اندکی به خودم برسم.»
بعد نوشتم «در روزگاری که یازده هزار فالوور به ظاهر همراهات هستند و عکس از خودت که بگذاری، دو هزار نفر میپسندندت و اگر عکس از طبیعت بگذاری، این لایکها میرسد به هزار تا و اگر #کتاب و #نویسنده معرفی کنی، لایکها کمتر از پانصدنفر، به نظر شما انگیزهای میماند برای نوشتن؟»
:
اگر از روز اول گفته بودند مثلا یک ماه تعطیل هستید، آدم یک خاکی توی سرش میریخت. کمی برنامهریزی میکرد که چکاری بکند اما این شل کن و سفت کن هفته به هفته، آدم را روانی میکند.
هفتهی اول تمام شد، گفتیم شنبه میرویم سر کار. شنبه نشده، گفتند این هفته هم تعطیل.
هفته دوم تمام شد، باز آماده شده بودیم برویم سر کار که گفتند این هفته هم تعطیل.
هفتهی سوم هم.
هفتهی چهارم هم.
تا رسیدم #کتابفروشی ، آرمیتاجان سفارشهای ثبت شده در #سایت_کتابفروشی را جمع کرده بود. چند تا بسته از #دفتر_نشر_آموت آورده بودم همراهم. جیمانجان نشست به ثبت کردنشان در سیستم حسابداری. گفتم «بچهها! آخرین بستهی #تاریخچه_خصوصی_خانه و #راز_شوهر و #وقتی_خاطرات_دروغ_می_گویند و #اولین_تماس_تلفنی_از_بهشت را آوردم.»
البته که ما #بلژیک و #سوئیس نیستیم که با وجود افزایش محدودیتها و شروع دورهی جدید تمهیدات قرنطینهای، #کتابفروشی_ها بتوانند به فعالیت خود ادامه بدهند.
پارسال بود که خبرگزاری ایسنا به نقل از فیگارو نوشت «کشور بلژیک که با شروع موج جدید شیوع ویروس کرونا محدویتهای قرنطینهای را بار دیگر برای مدت شش هفته اعمال کرده، با در نظر گرفتن #کتاب به عنوان یک #کالای_اساسی، به کتابفروشیها اجازه داد حتی در #دوران_قرنطینه نیز به فعالیت خود ادامه دهند.»
۱. خاما/ یوسف علیخانی
۲. جایی که خرچنگها آواز میخوانند/ دیلیا اوئینز/ آرتمیس مسعودی
۳. ما تمامش میکنیم/ کالین هوور/ آرتمیس مسعودی
۴. تکههایی از یک کل منسجم/ پونه مقیمی
۵. جنگل/هارلن کوبن/ محدثه احمدی