محمود حسن زاده (مجله اينترنتي ماندگار): خواندن چند سطر آغازین «آلما» کافی است تا بفهمیم با نویسندهای مواجهیم که ذات و جوهره نویسندگی دارد؛ کسی که تصویرسازی را بلد است و بدون زیاده گویی میتواند ما را با آغازی این چنین به فضای داستانش پرتاب کند. «توی نیمه تاریک کافه نشستهام پشت میز تکنفرهیمربعی که چسبیده به دیوار. خوآن به عادت همیشه با آن شنل و کلاه عجیب و غریبش نشسته وسط کافه روی صندلی لهستانی، گیتارش را بغل زده و انگشتهای کشیدهاش را لابلای سیمها میدواند. بیرون باد خفیفی هوو میکند و شیشهی لق پنجره کناریم را میلرزاند. هر از گاهی هم ماشینی میگذرد و باریکه نوری را میتاباند بر کف خیابان. دلم یک ملودی آرام میخواهد...»