وقتی چیزی توی سرم بیفتد میروم دنبالش.
صبح برای سلام صبحگاهی، عکسی از #مجسمه_کتابخوان کتابخانهام در گروه #آموت_نوشت #کتابفروشی فرستادم.
ذوق دوستان و اعضای گروه را که دیدم با خودم گفتم امروز حتما میروم و از این مجسمهها برایشان تهیه میکنم.
وقتی چیزی توی سرم بیفتد میروم دنبالش.
صبح برای سلام صبحگاهی، عکسی از #مجسمه_کتابخوان کتابخانهام در گروه #آموت_نوشت #کتابفروشی فرستادم.
ذوق دوستان و اعضای گروه را که دیدم با خودم گفتم امروز حتما میروم و از این مجسمهها برایشان تهیه میکنم.
۱. ارتقا/بلیک کراوچ/سیدرضا حسینی
۲. فیلسوف و گرگ/مارک رولندز/شهابالدین عباسی
۳. خاما/یوسف علیخانی
۴. همخون/هارلن کوبن/محدثه احمدی
۵. تکههایی از یک کل منسجم/پونه مقیمی
انگار کن سالهاست گذشته و تو در زندگی دیگری، کاری را کردهای که حالا بیشتر شبیه خواب میماند تا راهی که رفتهای؛ حکایت جلسات #کتابفروشی_آموت که تحت عنوان «آموتنوشت» برگزار میشد، از این گونه است.
از همان هفتهٔ آغاز به کار #کتابفروشی جلسات نقد و بررسی و رونمایی و دیدار با نویسندگان و مترجمان، هر هفته در چند نوبت برگزار میشد تا خوردیم به #کرونا.
و بعد از کرونا هم ماجراهایی که میدانید و میدانیم و دل و دماغی برای فعالیت نبود.
با معرفی خانم شهلا آبنوس در حضور اهالی داستان
کتابفروشی آموت، بیست تیرماه ۱۴۰۲
عکاس: حسام حاجیپور
استاد تا همیشهام دکتر #مجید_رضاییان چندباری به این شاگرد لطف داشتند و دعوتام کرده بودند برای صحبت کردن دربارهی موضوعاتی که فکر میکردند تواناییاش را دارم و هر بار نه از روی فروتنی که با شناختی که از خودم دارم، با خجالت و شرمندگی «نه» گفتم و محروم شدم از دیدن روی ماهاش.
هفتهی قبل که زنگ زدند، چنان محکم گفتند که «هفتهی بعد به همراه دو کارشناس دیگر، دربارهی تفاوت روایتگری در #روزنامه_نگاری و #ادبیات_داستانی صحبت میکنید!» که فقط گفتم «چشم استاد!»
و از هفتهی قبل اندکی دانستههایم را مکتوب کردم و اندکی هم در این باره تحقیق کردم تا حرفی برای گفتن داشته باشم.
قبل عید در #نونوشت_آموت حرف افتاد که قدیما #نامه_نگاری چقدر لذتبخش بود و چقدر منتظر میماندیم تا #نامه مان به مقصد برسد و
بعد عید بچهها شروع کردند به نوشتن نامه برای #آقای_کتابفروش و هر روز آقای #پستچی نامهها را میآورد و
چندتای اول را خواندم و چون درگیر آمادهشدن برای #نمایشگاه_کتاب بودم، تمرکز نداشتم و یک قفسه را خالی کردیم برای گذاشتن پاکتها
ضمن تقدیر و تشکر صمیمانه از حضور پر شور و مسئولانه اعضای محترم صنف، نتایج انتخابات پانزدهمین دوره هیات مدیره و بازرس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران به شرح ذیل اعلام می گردد.
غربیها همیشه دنیای ما شرقیها را پر از وهم و خیال و اعجاز تصور کردند و میکنند و یک بخشاش به خاطر ادبیات جادویی این سرزمین مثل #هزار_و_یک_شب و #تذکره_اولیا بوده و یک بخش دیگر به خاطر نگاه متفاوت و ماورایی ما شرقیهاست.
مثلا به همین عکس نگاه کنید که امروز در خیابان امیرآباد گرفتم.
تا باجهی تلفن را دیدم و درخت کهنسال را، ناخودآگاه، عاشقی دیدم که سالهاست خودش را در این اتاقک زرد زندانی کرده تا معشوقاش به تلفناش پاسخ بدهد.
یک داستان کوتاه بنویسید با این عکس؛ بین صد تا سیصد کلمه.